آن يكي عالم تر است. اما نميتوان گفت كه اين ميز، از آن يكي ميزتر است! زيرا علم، از امور حقيقي است و واقعاً علم حقيقت دارد، اما ميز حقيقتي ندارد بلكه مقداري آهن يا چوب را سر هم كرده اند و به آن اسم ميز دادهاند! امور حقيقي مثل نور، شدّت و ضعف برميدارند و ميتوان گفت كه اين نور از آن نور شديدتر است، اما پرده اتاق، شدت و ضعف بر نميدارد، نميتوان گفت پرده خانهي ما پردهتر از پردهي خانهي شما است! چون پرده، حقيقتي ندارد بلكه يك تكه پارچه است و به خاطر نوع استفادهاي كه از آن كردهاند نام پرده براي آن اعتبار کردهايم، در حالي كه اگر مورد استفاده همان پارچه، جاي ديگري بود نام ديگري ميگرفت.
با توجه به نکتهي فوق عنايت داشته باشيد که صفت تجرد براي موجوداتِ مجرد يك امر حقيقي است و لذا تجرد در موجودات مختلف شدت و ضعف بر ميدارد. و ميتوان گفت خداوند مجردتر از ملائکه يا نفس انسان است.
خداوند از هر مجردي، مجردتر است چون نه تنها محدوديت زماني و مكاني ندارد بلکه هيچ حدّي ندارد ولي ساير مجردات در عيني که از زمان و مکان آزادند ولي از همهي محدوديتها آزاد نيستند چنانچه هر فرشتهاي جلوة يکي از اسماء الهي است و يا نفس انسان به همان انسانبودن محدود است.
خداوند به جهت تجرد مطلقي که دارا است به هر كجا توجه كند از توجه به جاهاي ديگر غافل نميشود، برخلاف انسانهاي معمولي که هرچند از نظر ذات مجرداند اما اگر به چيزي توجه کنند، توجه آنها به همان چيز محدود ميشود! در حاليکه نحوهي حضور خداوند در عالم -به جهت تجرد مطلقي که
آشتی با خدا
حضور همه جانبه حق