صفحه ١١٤

چنين عملى را انجام دهد. از طرف ديگر شخص ناوارد ممكن است به گونه‌اى رنگها را تركيب كند كه حتى قيمت اوليه رنگها را نيز از دست بدهد.
   پس در پاسخ به اين سؤال كه تمايلات متزاحم انسان براى او خيرند يا شر، مى‌توان گفت: خير يا شر بودن آنها بستگى به نحوه تركيب و استفاده از آنها دارد. باز اشاره كنم كه وجود تمامى اين تمايلات، از آن جهت كه مخلوقند، خير است. برآيند آنها نيز از آن جهت كه موجب كمال آدمى مى‌شود و به خداى متعال منسوب است خير است، زيرا «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» (سجده/ 7) اما خير يا شر بودن آنها براى فرد انسان، بستگى به اختيار آدمى و چگونگى استفاده از آنها دارد؛ يعنى، در ابتداى امر نمى‌توان گفت كه اينها براى انسان از نظر اخلاقى خير يا شرند. تمايلات به لحاظ ارزش اخلاقى خنثى هستند؛ به اين معنا كه نمى‌توان گفت حتماً فرد را به سعادت مى‌رسانند يا او را بدبخت مى‌كنند. غرايز و تمايلات در انسان، به شمشير دولبه‌اى مى‌ماند كه براى جنگجوى ماهر، خير و براى آدم ناشى شر است. ناگفته نماند كه در همين مورد نيز اتحاد نظر وجود ندارد؛ مثلا گرايشهايى كه در اخلاق مسيحيت و فلاسفه مشهور به «كلبيون» مشاهده مى‌شود، حاكى از اين است كه تمامى غرايز حيوانى در انسان را «شر» مى‌دانند و شايد در فرهنگ ملى ما هم ردپايى از اين تفكر باشد، اما حقيقت اين است كه ديدگاه اسلام با اين تفكر، موافق نيست. درست است كه وجود غرايز از لحاظ فلسفى، مطلقاً خير است و تركيب آنها نيز متناسب و خير است. شهوت، غضب، تعقل، عواطف و احساسات، همه اينها مجموعه‌اى هستند كه در تابلوى زيبايى به نام انسان تركيب شده‌اند و تا جايى كه مربوط به خلقت و خداى متعال است همه متصف به خيرند، اما جايى كه از ارزش اخلاقى؛ يعنى، كيفيت استفاده اختيارى تمايلات صحبت مى‌شود و اين سؤال پيش مى‌آيد كه آيا اينها ارزش اخلاقى دارند يا نه، بايد گفت قبل از اينكه اعمال اختيارى در كار باشد، اصلا ارزش