صفحه ١٥٢

حُسن فعلى و حُسن فاعلى
يكى ديگر از ويژگيهاى نظام ارزشى اسلام، توجه به حسن فعلى و حسن فاعلى در رفتار است.
   معمولا در مكاتب اخلاقى، معيار قضاوت در مورد ارزش داشتن يا بى‌ارزش بودن يك رفتار، نفس عمل و نتايج آن است، بدون اينكه انتساب آن به فاعل و انگيزه و نيت فاعل مطرح باشد؛ مثلا قضاوت در مورد راست گفتن كه در تمامى مكاتب اخلاقى يك ارزش محسوب مى‌شود، بر اساس نفس عمل انجام مى‌گيرد و كسى نمى‌پرسد كه انگيزه فاعل از اين عمل چيست؛ به تعبير ديگر، معيار قضاوت فقط حُسن فعلى است و انگيزه، قصد و نيت فاعل در اين مورد دخالتى ندارد، اما از ديدگاه اسلام، تنها معيار ارزش، حسن فعلى نيست، بلكه بايد حسن فاعلى نيز مدنظر قرار گيرد. چه بسا افعالى كه حسن فعلى دارند، اما از ويژگى حسن فاعلى محرومند. اگر كسى صفت نيك «راست گويى» را داشته باشد؛ اما راست گفتن او، مثلا به قصد جلب نظر مردم باشد، اين عمل گرچه حسن فعلى دارد، اما از حسن فاعلى برخوردار نيست؛ يعنى اجر و ثوابى بر آن مترتب نيست. عبادتى را كه شخصى به قصد ريا انجام مى‌دهد، گرچه حسن فعلى دارد، اما از جهت فاعلى هيچ ارزشى ندارد و از آنجا كه عبادت فقط با نيت خالص، محقق مى‌شود، عبادت بى‌اخلاص از هر جهت بى‌ارزش است، نه تنها بى‌ارزش است كه ارزش منفى هم دارد، نه تنها بهشت نمى‌آفريند، كه جهنم آفرين است؛ لذا در بسيارى از آيات قرآن مجيد (آمَنوا) حسن فاعلى و (عملوا الصالحات) حسن فعلى، را در كنار هم ذكر مى‌كند و ارزش رفتار را ناشى از هر دو، مى‌داند. در ابتدا بايد ايمان باشد تا انگيزه كار صالح پديد آيد و عمل صالح هم از او سر بزند تا او را به سعادت برساند. كار صالحى كه از شخص بى‌ايمان صادر شود، انگيزه الهى نخواهد داشت، حداكثر اين است كه محبوبيت پيش مردم و اشتهار را ايجاد مى‌كند كه اين همان مزد زحمات اوست!