صفحه ٦٠

طبيعى انسان را رفع مى‌كند و هم با اندام گوارشى مرتبط است. يا غريزه جنسى كه بقاى نسل را تضمين مى‌كند و با دستگاه تناسلى ارتباط دارد.
2ـ عواطف: ميل هايى است كه در رابطه با انسان ديگر به هم مى‌رسند؛ مثل عاطفه والدين به فرزند و برعكس، و يا كشش هاى گوناگون ما نسبت به انسانهاى ديگر. هرچه روابط اجتماعى، طبيعى و معنوى بيشتر باشد، عاطفه قوى‌تر مى‌شود؛ مثلاً در رابطه والدين با فرزند، چون پشتوانه‌اى طبيعى دارد، عاطفه قوى‌تر است و رابطه معلم و متعلّم تنها پشتوانه‌اى معنوى دارد.
3ـ انفعالات يا كشش هاى منفى در مقابل عواطف و عكس آن است؛ يعنى حالتى روانى است كه براساس آن انسان به علّت احساس ضرر يا ناخوشايندى، از كسى فرار يا او را طرد مى‌كند. نفرت، خشم و كينه و امثال آن جزو انفعالات محسوب مى‌شوند.
4ـ احساسات: طبق برخى اصطلاحات، احساسات حالت هايى است كه از سه مورد مذكور قبلى شديدتر و تنها به انسان اختصاص دارد. آن سه مورد قبلى، كم و بيش، در حيوانات نيز موجود است، ولى احساسات ويژه انسان است؛ مثل احساس تعجّب، احساس استحسان، احساس تجليل، احساس عشق ... تا برسد به احساس پرستش.
مسلماً هر رفتارى كه از انسان سر مى‌زند، ناشى از ميل و كششى است كه در انسان وجود دارد و انسان در انجام هر كارى به دنبال تأمين خواسته ها و نيازش هست. پس منشأ همه فعاليت ها و حتى منشأ انديشيدن، ميل و انگيزه‌اى است كه در انسان وجود دارد. اين اميال فطرى به دو دسته تقسيم مى‌شوند: دسته اول اميالى هستند كه مربوط به حيات و زندگى مادى انسان هستند؛ مثل غريزه تغذيه و غريزه جنسى. وجه مشترك اين اميال اين است كه محدود و موقتى و غير اصيل مى‌باشند و همواره ظهور و بروز ندارند. موقتى بودن اين اميال از آن روست كه هدف محدودى دارند و زود آن هدف تأمين مى‌شود و با تأمين و اشباع نياز انسان، طبيعى است كه آن ميل نيز فروكش مى‌كند. مثلاً كسى كه گرسنه است، وقتى غذا خورد و سير گشت، ديگر تمايلى به غذا ندارد. بى ترديد اين دسته از اميال نمى‌توانند هدف و كمال نهايى