همه قابل پذيرش نمىباشد و يا اصلا بحث مورد نظر ما با برخى از آن متدها و شيوه ها قابل اثبات نمىباشد ـ ناگزير ما طريقى را برمى گزينيم كه كاربرد عمومى و فراگير داشته باشد.
توضيح اين كه: متد تجربى مربوط به اشياى خارجى است كه در شعاع حس و آزمايش تجربى قرار مىگيرند، اما بحث ما درباره نفس انسان و انگيزه ها و گرايش هاى آن است كه در شعاع تجربه حسى واقع نمىشود و متعلق علم شهودى و حضورى ماست. متد عقلى و فلسفى نيز به جهت سازوكارهاى دقيق و علمى و مقدمات برهانى، گرچه شيوهاى ارزنده است و منجر به قطع و يقين مىشود. اما طريقى است طولانى و دشوار كه فهم آن براى همه ميسور نيست و تنها اندكى در شعاع درك و دريافت آن قرار مىگيرند. هم چنين متد و روش تعبّدى را نيز محور مباحث خود قرار نمىدهيم و بنا نداريم كه تنها از طريق گزاره هاى دينى و سخنان معصومان بحث خود را پى گيريم، چون در آن صورت بحث ما محدود به تعبّديات مىگردد كه مخاطبان خاصّى را مىطلبد. در نتيجه، ما در پى آنيم كه عمومى و ساده ترين شيوه و روش را برگزينيم تا براى همه قابل پذيرش باشد.
ما مىكوشيم كه از راه تأمل در وجود خويش و يافتن عواملى كه در فطرت ما براى سير و وصول به هدف اصلى نهاده شده است و نيز شناختن جاذبه ها و كشش هاى باطنى و روحى كه خداوند براى رسيدن به آرمان هاى بلند آسمانى در وجود ما به وديعت نهاده است و هم چنين روابطى كه وجود ما را با ديگران پيوند مىدهد و به ما اين امكان را مىبخشد كه با استفاده از آنها و كوشش در راه تحكيم و تقويت آنها خود را نيرومندتر و براى ترقى و تكامل آمادهتر سازيم، راه بهره بردارى بهتر و فزونتر از نيروهاى درونى و امكانات بيرونى را براى رسيدن به كمال و مقصد اصلى و سعادت حقيقى بشناسيم. باشد كه به يارى خداى متعال قدمى در راه تكامل خود و ديگران برداريم.
بنابراين، موضوع بحث عبارت است از: «انسان از اين نظر كه موجودى كمال پذير است.» و هدف و فايده آن عبارت است از: «شناخت كمال حقيقى و راه رسيدن به آن». اسلوب بحث عبارت است از: «بررسى بينش هاى درونى خويش براى بازشناختن خواست ها و كنش هايى كه