بايد خود، با فعاليّت فكرى و ارادى اش، نقش تعيين كننده و ترجيح دهنده را به عهده بگيرد و حتى گاهى از ارضاى خواسته هاى نيرومند طبيعىاش خوددارى كند؟ در صورت اول تسليم غرايز كور و كر شده و همچون كاهى خود را به دست طوفان يا سيل سپرده و در واقع از انسانيت استعفا داده و به عبارت ديگر نيروهاى ويژه انسان را مهمل گذاشته است. اين حالت در زبان قرآن به نام «غفلت» ناميده مىشود، غفلتى كه آدمى را از چهارپايان هم كم ارزشتر و گمراهتر مىسازد: اُولئِكَ كَالاَْنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ(1)؛ آنها همچون چهارپايانند، بلكه گمراه تر! اينان همان غافلانند.
در صورت دوم، مسأله ديگرى پيش مىآيد و آن اينكه انسان بر اساس چه معيارى بايد بعضى از خواسته هاى خود را بر بعض ديگر ترجيح دهد؟ و چون اين سؤال شامل خود دين نيز مىشود، از اين رو بايد صرف نظر از راه هاى تعبدى به آن پاسخ داد.
به سه صورت مىتوان به اين پرسش پاسخ داد:
نخست آن كه: بر اساس ميل فطرى به ترجيح لذيذتر، كارها را بر اساس لذّتى كه در پى دارند بسنجيم و هنگام تزاحم بين چند كار، لذّت بخش ترين آنها را انتخاب كنيم. البته در اين ارزيابى نمىتوان لذّت فعلى را ملاك قرار داد، زيرا ممكن است كارى كه لذّت آنى دارد در آينده رنج هاى فراوانى به بار آورد كه در برابر آنها آن لذّت ناچيز مىنمايد. به علاوه، ممكن است ما هنوز لذت بعضى از كارها را نچشيده باشيم تا بتوانيم آن را با كارهاى ديگر مقايسه كنيم. پس راه صحيح براى تشخيص لذيذتر اين است كه حقيقت لذّت و ملاك آن را بشناسيم و از روى محاسبه عقلى دريابيم كه چه لذّتى ارزنده و پايندهتر است. ما قبلا اين محاسبه را انجام داديم و به اين نتيجه رسيديم كه لذت قرب به خدا از همه چيز بيشتر و پايدارتر است: وَاللّهُ خَيْرٌ وَ اَبْقى(2).
دوم آن كه: غرايز را بر اساس غاياتشان بسنجيم و در مقام ترجيح آن را كه غايتش افضل