كه چگونه مبادى اراده در نفس پديد مىآيد و فعل ارادى انجام مىگيرد؛ يعنى ابتدا انسان يك نوع كمبودى را در خود مىيابد و از آن احساس رنج و ناراحتى مىكند، يا لذّت شناخته شدهاى را در خود مىيابد و به جستجوى آن مىپردازد. احساس رنج يا انتظار لذّت او را وادار به كوشش و تلاش مىكند تا با انجام كارى مناسب، رنج خود را برطرف و لذّت منظور را تأمين كند و نياز بدنى يا روحى خود را مرتفع سازد، و با توجه به اينكه بخشى از نيازهاى انسان بدنى و بخشى از آنها روحانى و مربوط به قوه خيال و يا قوه عاقله هستند، تلاش انسان متناسب با آن لذّت ها خواهد بود؛ يعنى براى تأمين لذّت بدنى، تلاش او خارجى و بيرونى خواهد بود و براى تأمين لذّت روحانى، تلاش او درونى است و ارتباطى با خارج ندارد؛ مثلِ عمليات انديشيدن و ساير توجّهات قلبى. پس اگر انسان در ذهن و خيال خود قيافه كسى را كه قبلا ديده تصوير مىكند و با اين كار لذّتى به او دست مىدهد، توسط قوه خيال كارى صورت پذيرفته است.
بنابراين كارهاى انسان فطرتاً در جهت رفع نقص و تحصيل كمال است و انگيزه انجام آنها رفع رنج يا به دست آوردن لذّت مورد آرزو مىباشد، خواه كارى كه انجام مىدهد يك فعاليّت روانى يا ذهنى محض باشد؛ مانند توجه قلب و تفكّر، و خواه متوقّف بر تحريك عضلات و اندام هاى بدن باشد، با تصرف در مواد خارجى يا بدون آن. حتّى در موردى كه كارى را به نفع ديگران انجام مىدهد؛ انگيزه اصلى رفع رنج يا دست يافتن به لذّت خويش است، گو اينكه اين رنج در اثر ناراحتى ديگران حاصل شده است؛ يا لذّت در اثر خوشى ديگران دست مىدهد. البته انسان در همه كارها به منظور خود نايل نمىشود و موفقيت او علاوه بر فراهم بودن شرايط خارجى، بستگى دارد به سلامت قواى ادراكى و صحّت تشخيص آنها و هم چنين شناخت صحيح نسبت به كيفيّت رفع كمبود و چگونگى كاربرد نيروها و تصرّف در مواد خارجى.
توجّه انسان به نياز خويش گاهى به طور طبيعى و در اثر فعل و انفعالات داخل بدن حاصل مىشود؛ مانند احساس نياز به آب و غذا، و گاهى در اثر تماس با خارج؛ مانند مشاهده وضع