صفحه ٣٠٠

تقسيم مى‌شوند و رابطه علوم عملى با سير تكاملى و مقدّمات آن نياز به توضيح ندارد و روشن است كه تكامل آگاهانه انسان منوط به آن‌هاست. اما علوم نظرى گرچه مستقيماً ارتباطى با سير تكاملى ندارند، ولى بعضى از آن‌ها مانند علوم الهى در شناختن هدف به انسان كمك مى‌كنند و بدون فراگيرى اين علوم ما نمى‌توانيم به هدف برسيم و در رسيدن به آرمان هاى بلند الهى و انسانى ناكام مى‌مانيم، چنان كه در حديثى آمده است: أَلْعَامِلُ بِغَيْرِ عِلْمِ كالسّائِرِ عَلى غَيْرِ طَريق فَلا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ إلاَّ بُعداً من حاجَتِهِ(1)؛ كسى كه بدون آگاهى و علم به عملى دست زند، چون كسى است كه به بيراهه قدم برداشته است و دور گشتن بيش‌تر او از راه و مسير تنها به دور گشتن از هدف مى‌انجامد.
ما تنها از طريق علم خداشناسى است كه به خداوند و مبدأ هستى شناخت پيدا مى‌كنيم و از طريق معارف الهى به مقصد نهايى و مقام قرب الهى و جهان آخرت آگاه مى‌گرديم و هم چنين با آشنايى با علم اخلاق مى‌توانيم، در مسير كمال حركت كنيم و از انحراف و لغزش مصون بمانيم و نيز با آشنايى به فقه، كه در بر گيرنده تكاليف شرعى است، مى‌توانيم بر وظايف شرعى خويش واقف گرديم و از اين جهت اگر از علوم الهى براى رسيدن به قرب الهى استفاده شود، كمال مقدّمى ارزنده‌اى خواهند بود.
اما ساير علوم نظرى، گرچه مقدمه شناخت هدف يا راه رسيدن به آن نيستند، ولى مى‌توانند به شناخت هاى لازم كمك شايسته‌اى بكنند؛ به خصوص علومى كه از اسرار و حكمت هاى آفرينش پرده برمى‌دارند. علومى چون فيزيك و فيزيولوژى و طبيعت‌شناسى گرچه مستقيماً به خداشناسى نمى‌انجامند، اما از اين نظر كه اندوخته هاى انسان را درباره مخلوقات و اسرار آفرينش افزايش مى‌دهند و او را بر نظم و عظمت شگفت آور ساختمان موجـودات واقف مى‌سازند و راه را براى درك صفات و حكمت خدا هموار مى‌گردانند، ارزش‌مند خواهند بود. همچينن اين علوم مى‌توانند در رفع نيازمندى هاى حياتى كه خود ارزش مقدّمى دارند نقش مؤثرى را ايفا كنند. مثلاً علم پزشكى تأمين كننده سلامتى افراد جامعه است و راه درمان