صفحه ٢٣٦

الْقُلُوبُ إِلاّ بِذِكْراكَ وَ لا تَسْكُنُ النُّفُوسُ إِلاّ عِنْدَ رُؤْياكَ... وَ أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّة بِغَيرْ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ راحَة بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُور بِغَيْرِ قُرْبِكَ وَ مِنْ كُلِّ شُغْل بِغَيْرِ طاعَتِكَ؛
معبودا، دل ها حيران و عاشق دل باخته تواند و انديشه ها با همه اختلاف و دگرگونى شان، در مقام معرفت و شناخت تو، متفقند، پس هرگز دل ها آرام نمى‌گيرند مگر با ياد تو و جان ها آرامش نمى‌يابند، مگر بامشاهده جمال تو... و من از هر لذّت و خوشى كه با ياد تو همراه نباشد، آمرزش مى‌طلبم و از هر راحتى و آسودگى كه جز از طريق انس و الفت با تو حاصل آيد و از هر سرور و شادى كه بجز از راه قرب به تو حاصل شود و از هر كارى بجزطاعت و بندگى تو، درخواست مغفرت مى‌كنم.
برخى مى‌پندارند كه استغفار از كسى رواست كه مرتكب گناه شده است، از اين رو مى‌پرسند: پيامبر و امامان(عليهما السلام) كه معصومند؛ پس چرا در جاى جاى سخنانشان از خداوند درخواست مغفرت مى‌كنند؟ آن‌ها نه تنها از گناهان، بلكه از انجام مكروهات و مشتبهات نيز معصومند. در پاسخ بايد گفت: استغفار آن‌ها از توجهاتى است كه لازمه زندگى مادى است: انسان چون درگير زندگى مادى است، بناچار به امور مادى توجه مى‌يابد و دست كم اين توجهات دل را در مرحله‌اى كه به ماده تعلّق دارد، ولو در حدّ ضعيف، به خود مشغول مى‌سازد. معصومان همين توجّه را كه لازمه ضرورى زندگى مادّى است، دور از شأن بندگى و مقام عصمت خود و گناه تلقى مى‌كنند. از اين جهت، از خداوند استغفار مى‌جستند. آرمان و ايده نهايى آن‌ها اين بود كه به هر دليل، لحظه‌اى از خداوند غافل نگردند و از هر عامل و انديشه‌اى كه آن‌ها را به خود مشغول مى‌ساخت و از توجه مستقيم به خداوند باز مى‌داشت، سخت گريزان بودند. از اين جهت مى‌نگريم كه حضرت سجاد(عليه السلام) حتّى از لذّتى كه به جز از راه خداوند حاصل مى‌شود، استغفار مى‌كردند. به عنوان مثال، از شادابى و لذّتى كه در هنگام وزش نسيم خنك پديد مى‌آيد، و يا لذّتى كه از نوشيدن آب خنك گوارا حاصل مى‌شود،