صفحه ٢٢٣

البته بايد مواظب باشيم كه گرفتار تسويلات و اغوائات شيطان نگرديم و از چنين تعابيرى كه در روايات به كار رفته و منشأ بودن اراده و مشيّت الهى را بر همه امور به اثبات مى‌رساند، براى تبرئه نفس خويش و توجيه بدكردارى خويش سود نبريم. مپنداريم كه دست يازيدن به معصيت و غفلت ما خواست خداوند است و هر وقت خداوند اراده كند و محبتش را در دلمان قرار دهد، از معصيت دست مى‌كشيم و هشيار مى‌گرديم. طبق فرمايش اميرمؤمنان(عليه السلام) اگر خداوند به ما اقبال كند، دلمان جذب او و كانون محبت و بندگى او مى‌گردد؛ پس اگر جذب خداوند نشده‌ايم از آن روست كه خداوند به ما اقبال ندارد!
باعث شگفتى است كه ما در رابطه با زندگى و امور دنيايى و آنچه مورد پسند و خواست دلمان هست، هر چه را به دست مى‌آوريم، مرهون تلاش و كوشش خويش مى‌بينيم. وقتى گرسنه مى‌شويم، نمى‌گوييم اگر خداوند بخواهد زنده بمانيم، خود نان را به دهان ما مى‌رساند! اگر كسى چنين سخنى بگويد، او را ديوانه مى‌انگاريم. اما در ارتباط با امور معنوى و پرهيز از معصيت و گناه، موحد مى‌شويم و همه چيز را به خداوند نسبت مى‌دهيم! بى شك اين جبرانگارى و شانه تهى كردن از زير بار مسؤوليت و تكليف و دور ساختن كوتاهى ها و تقصيرات از خويش، ناشى از تسويلات و فريب هاى شيطانى و در جهت رهيدن از طوق بندگى و طاعت خداوند است.
نبايد تصور كنيم كه اگر عبادات ما چون عبادات اولياى خدا نيست، از آن روست كه خداوند به ما عنايت ندارد و اگر خداوند به ما نيز عنايت مى‌داشت و ظرفيّت وجودى ما را گسترش مى‌داد، ما نيز چون آنان عبادت مى‌كرديم. ما حتّى از ظرفيتى كه خداوند براى خودسازى و بندگى خويش به ما داده استفاده نمى‌كنيم، آن گاه درخواست مى‌كنيم كه عنايت بيشترى به ما شود و ظرفيت فزون ترى به ما ارزانى گردد؟ غافل از اين‌كه هر چه ظرفيت انسان بالا رود، تكليف او نيز سنگين‌تر مى‌گردد و لغزش و سقوط او نيز خطر آفرين‌تر مى‌گردد. چنان نيست كه شخصيتى چون على(عليه السلام) با آن معرفت متعالى به بندگى خداوند مجبور باشد؛ بلكه انسان در هر مرتبه و مرحله‌اى كه باشد، اراده و اختيار او دخالت تام دارد. از اين جهت، با