صفحه ١٩٢

فَهَبْنى يا إِلهى وَ سَيِّدى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ وَ هَبْنى يا إِلهى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ فَكيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلى كَرامَتِكَ...؛
اى خداى من و سيد و مولا و پروردگار من، گيرم بر عذاب تو صبر كردم چگونه بر فراق تو صبر كنم. خداى من، گيرم بر حرارت آتشت صبر كنم، اما چگونه چشم از لطف و كرمت بپوشم.
كسانى كه مزه محبت و وصال خداوند را چشيده‌اند، اگر به ديدار خداوند نايل گردند، چنان لذّتى از لقاى الهى مى‌برند كه حتّى تحمل عذاب جهنم نيز براى آن‌ها آسان مى‌گردد. براى آن‌ها سخت ترين دردها، فراق و دورى از خداوند است كه بر ايشان از هر عذابى سخت‌تر و كشنده‌تر است. (درد ورنج فراق وقتى در كام انسان مى‌نشيند، كه لذّت وصال محبوب را چشيده باشد و از اين جهت، كسى چون على(عليه السلام) كه مزه وصال محبوب را چشيده، از تلخى و سوزش فراق مى‌نالد و شكوه مى‌كند.) گرچه درك اين مطلب براى ما دشوار است، اما آن مطلب واقعيتى است كه اولياى خدا بدان دست يافته‌اند و شاهد صدق آن، سخن حضرت است. اگر كسى جز حضرت چنين سخنانى مى‌گفت، شايد امكان حمل آن بر اغراق و گزافه گويى بود؛ اما كسى چنين سخنى را بيان كرده كه معصوم و مقام خداوند را بيش از هر كسى شناخته است.
آرى، براى ما درد هجران و فراق دوستان قابل درك است، اما فراق خداوند را درك و فهم نمى‌كنيم؛ چون هر فراقى بعد از وصال رُخ مى‌دهد و چون ما به وصال حضرت حق نرسيده ايم، دركى از آن نداريم و از اين جهت فراق او نيز براى ما قابل درك نيست. اما حضرت كه به وصال و معرفت كامل خداوند رسيده، مى‌داند فراق خداوند چقدر دردناك است كه عذاب جهنم در برابرش ناچيز به شمار مى‌آيد. به قدرى لقاء و وصال حضرت حق براى ايشان لذّت بخش و فرح بخش است كه براى رسيدن به آن، تحمّل سخت ترين عذاب هاى جهنم نيز آسان مى‌گردد و تنها درد و فراق و هجران حضرت حق براى ايشان قابل تحمّل نمى‌باشد.