صفحه ٢٥

فطرت، انسان را متوجه خويش مى‌سازد و خودآگاهى ريشه در فطرت انسانى دارد، اما وقتى او خداوند را فراموش كرد، خداوند او را به كيفر غفلت از خويش مبتلا مى‌سازد و در اين صورت، او از تلاش و انديشه در مصالح واقعى و مسير راهيابى به كمال باز مى‌ماند و در مسير انحطاط و سقوط قرار مى‌گيرد.
در جاى ديگر خداوند درباره اهميت و ضرورت خودشناسى مى‌فرمايد: عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لاَيَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ(1)؛ به خويشتن بپردازيد، كسى كه گمراه شد به شما زيان نمى‌زند اگر هدايت يافتيد.
مشخص است كه تأكيد قرآن بر توجه به خويشتن به اين معنا نيست كه انسان به انجام وظايف خويش در حق ديگران نپردازد. مثلاً از امر به معروف و نهى از منكر ـ كه يك تكليف و وظيفه اجتماعى است ـ خوددارى كند. چون توصيه قرآن به خودشناسى و شناخت ظرفيت هاى نفس انسانى براى اين است كه انسان هم آهنگ با فطرت خويش در مسير حق و اطاعت خداوند قرار گيرد و در اين راستا، انجام همه وظايف فردى و اجتماعى ـ كه از شمار آن‌ها امر به معروف و نهى از منكر است ـ وقتى به انگيزه تقرّب به خدا و اطاعت او انجام پذيرند، تكامل و تعالى انسان را در پى خواهند داشت.
در روايات نيز اهميّت فوق العاده‌اى به خودشناسى داده شده، تا آنجا كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)آن را راه خداشناسى معرفى كرده‌اند: مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ(2)
هم چنين در اين زمينه روايات زيادى، با مضامين گوناگون، از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده كه مرحوم آمدى قريب سى روايت از آن‌ها را در غررالحكم و دررالكلم جمع آورى كرده است كه از جمله آن‌ها رواياتى است كه در ذيل ذكر مى‌كنيم:
1ـ مَعْرِفَةُ النَّفْسِ أَنْفَعُ الْمَعَارِفِ؛ شناخت خويش سودمندترين شناخت هاست.
2ـ عَجِبْتُ لِمَنْ يُنْشِدُ ضَالَتَهُ وَقَدْ أَضَلَّ نَفْسَهُ فَلاَ يَطْلُبُهَا؛