صفحه ٥٤

  سيري به سوي کمال
  با فيض خدا انسان از «هيچ» بودن در آمده و «هست» شده! و حالا كه هست شده آيا فيض و رحمت خدا اقتضا مي‌کند که انسان در هستي اوليه خودش بماند يا بهتر است خوب‌تر هم بشود؟! آري مسلّم چون خوب است که انسان بهتر و کامل‌تر بشود و چون خدايي که عين خوبي و کمال است بستر هر کار خوبي را فراهم مي‌کند، پس بستر کامل شدن انسان را فراهم مي‌نمايد. براي خوب‌تر شدن انسان، اول بايد مخلوق به‌وجود آيد و سپس به سوي کمالش رهسپار شود. پس خدا اول انسان را خلق مي‌كند تا بعد از اين‌که انسان خلق شد، خوب‌تر شدنش شروع بشود. به‌عنوان مثال جوجه، مرغِ ناقص است خوب است که به مرغِ كامل تبديل شود و لذا با هدايت خاصي که در جان جوجه ايجاد مي‌کند، آن جوجه در مسير مرغ‌شدن قرار مي‌گيرد و طوري عمل مي‌کند که مرغ شود. و وقتي كه جوجه، مرغ شد، به مرغي‌اش رسيده است، يعني آنچه را كه نداشته‌ و استعداد به‌دست‌آوردنش را داشته، به‌دست آورده است. ناقص‌بودن بد است همان‌طور كه نيستي بد است. به همين دليل خداوند اول به انسان «هست» مي‌دهد، بعد هستي او را كامل مي‌كند. پس خدا انسان را آفريد تا آنچه را انسان ندارد، در بستر خاصّي که خدا براي او قرار مي‌دهد، به دست آورد. از سر رحمتش خواست كه او را از «طريق بندگي»، موجود برتري كند. اول انسان را خلق كرد و سپس براي او دين و شريعت آورد. دين به انسان، بودنِ برتر را پيشنهاد مي‌کند. فرعون از حضرت موسي و هارون«عليهما‌السلام» پرسيد: «خداي شما كيست؟» فرمودند: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَي كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَي»(7)