خودي باشد که علمجويي را بُعدي از خود ميداند، دوستاني را در راستاي همين خود انتخاب ميکنم، و همين طور اگر خود من، خود متكبر باشد باز انتخابهاي من بر همان اساس است.
آري! هركس به هرچه نگاه كند از زاويه خود نگاه ميكند. حالا يا خودش يك خود دروغين و وَهْمي است که نتيجتاً به هرچيزي از جنبة دروغين آن چيز نگاه ميکند، و لذا بهجاي آنکه دنيا را محل گذر به سوي قيامت ببيند، به عنوان مقصد و هدف ميبيند، و يا بر عکس؛ خودش يک خود راستين و آزادشده از اهداف پراکنده است، در نتيجه همهچيز را از زاوية خودِ راستين ميبيند، يعني جنبة راستين عالم را ميبيند، نه جنبههاي دروغين و وَهمي عالم را و چنين آدمي از جنبههاي «شرَّ ما خَلَقَ» رها شده است.(2) مثلاً ميشود به يك پرتقال از زاويههاي مختلف نگاه کرد. يك وقت كسي به ميوهفروش ميگويد پرتقالي ميخواهم كه مهمانها بگويند پرتقال خوبي است، براي خودش فرقي نميكند که پرتقال خوب باشد يا بد باشد، خوب و بدبودن پرتقال بر اساس نظر مهمانها برايش مطرح است. اين نگاه، نگاهي است كه در حقيقت به خودِ پرتقال نگاه نميكند و سعي نميکند با خودِ پرتقال روبهرو شود، بلكه به جنبه غير واقعي پرتقال -که همان نظر ميهمانان است- مينگرد. نگاه ديگر به پرتقالها اين است كه آيا اين پرتقال آب دار و خوشمزه است، يا بيآب و بد مزّه؟ حالا خودتان مقايسه كنيد كدام يك از اين دو نگاه، نگاه به پرتقال از زاويه دروغ آن است و كدام نگاه، نگاه به
آشتی با خدا
نفس و پراكندگي آن