صفحه ١٩٨

 فرمودند: براي هر يقيني حقيقتي و آثاري هست. حال، حقيقت و آثار يقين تو چيست؟ جوان گفت: يا رسول الله! بر اثر يقين هميشه محزونم و يقينم مرا محزون داشته و شب‌ها خواب از چشمانم ربوده و به تشنگي در روزهاي گرم وادارم كرده است (حزن و خوف از عذاب و گرفتاري‌هاي اُخروي، و دوري از وَجه حق، به قيام شب و صيام روز وادارم نموده است). نفس من به كلي از دنيا و آنچه در آن است انصراف پيدا كرده است، تا جايي كه «كَاَنَّ» (گويا) من عرش پروردگار را مي‌بينم كه براي حساب نصب شده است و همه براي حسابِ قيامت محشور شده‌اند و من در ميان آنان هستم و «كَاَنَّ» مي‌بينم اهل بهشت را كه در بهشت متنعم هستند و با يكديگر در صحبت و گفتگو بوده و بر مسندهاي بهشتي تكيه زده‌اند. و «كَاَنَّ» مي‌بينم اهل آتش را در حالي كه در آتش معذّب هستند و استغاثه مي‌كنند و همين الآن «كَاَنَّ» صداي شعله‌هاي آتش را مي‌شنوم كه به دو گوش من مي‌رسد».
  سخنان جوان كه به اين‌جا رسيد، رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) رو به مردم نموده و فرمود: «هَذا عَبْدٌ نَوَّرَاللهُ قَلْبَهُ بِالايمان» اين جوان كسي است كه خداي متعال قلب وي را به نور ايمان منور فرموده است. سپس خطاب به آن جوان فرمودند: «در حفظ حال و منزلت عبودي خود، و در قيام به لوازم آن كوشا باش ...».(1)
  ملاحظه مي‌كنيد كه اين جوان عوالم برزخ و حشر را مي‌ديده و معلوم مي‌شود که از اصحاب يقين بوده است و تعبير رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که از او پرسيدند: «اِنَّ لِکُلِّ يقينٍ حقيقةٌ» براي هر يقيني حقيقتي هست، حاکي از مراتب يقين است و اين‌که اصحاب يقين درجاتي دارند و