صفحه ١٦٤

اين شخص در واقع از «خود»ش غافل شده و دوچرخه را «خود»ش گرفته است! وقتي كه اين نوع افراد بميرند و به اراده‌ي الهي نزد «خود» بروند، در آن شرايط و با ملاک‌هاي آن‌جا، هيچ ندارند و با خلأ خود روبه‌رو هستند. آيا با هيچ مي‌توان زندگي كرد؟ قرآن در رابطه با قيامت مي‌فرمايد: «إقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَي بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا»؛(19) اي انسان کتاب خود را بخوان، که خودِ تو براي بررسي و ارزيابي خودت کافي هستي.
  وقتي روشن شد که انسان فقط «هست» و همواره با «خود»ش مي‌باشد، بايد در اين دنيا «خود»ش را طوري بسازد که وقتي در زندگي ابدي بنا است با خودش به‌سر ببرد، با خودي نوراني و معنوي همراه باشد. «بدنِ» دنيايي هر چقدر هم كه زيبا و پرقدرت باشد باز براي هميشه با «خود» انسان نمي‌ماند چون فقط يك وسيله است. «بدن» براي «من»، مثل «عصا»ست براي «تن». نبايد كسي بيايد و عصا را «تن» خودش حساب کند و همين طور آن را تزيين نمايد! عصا حداكثر، ابزاري براي «تن» است.
  بصيرت و آگاهي‌دادن «دين»، در اين رابطه بسيار عجيب است، در پشت هر كلمه از آيات و رواياتِ ديني دنيايي از معرفت نهفته است. انسان پس از سال ها مطالعه و تفكر و خودسازي، وقتي كه به «خود» رجوع كند تازه به رمز مختصري از كلام خدا و سخنان پيامبر و ائمه(علیهم السلام) پي مي‌برد.
  اين‌ها بحث‌هايي نيست كه احتياج به برهان داشته باشد بلكه فقط به دقت نياز دارد. اگر انسان كمي توجه كند قبول مي‌كند كه «خود»ش فقط هست و