آن مواد از محيط بدن دفع ميشوند و بدن توان فرمانپذيري توسط نفس را پيدا ميکند و فرد به هوش ميآيد.
البته در اين مباحث نکات دقيق و ظريف فراواني وجود دارد که در جاي خود بايد پيگيري شود. مثلاً هر چند كه «نفس» در موقع بيهوشي و خواب و مرگ از «بدن»، منصرف ميشود و به «خود» بر ميگردد اما اين برگشتنها با همديگر فرق دارد. برگشتن به عالم «غيب و قيامت» توسط مرگ، برگشتن به عالم «تُبْلَيالسّرائر» است که انسان با حقايق اعمالش روبهرو ميشود. وقتي كسي ميميرد كاملاً با «خودِ» حقيقياش روبهرو ميشود و جايگاه نيات و اعمال او در نظام الهي روشن ميگردد. اما در موقع خواب، بعضي از خيالات انسان متأثر از حوادث خارجي است که در روز با آن روبهرو بوده است. در بيهوشي يا در مواقعي كه انسان، مواد مخدر مصرف ميكند يا بوهاي تحريك كننده به مشامش ميرسد، هم ممكن است انسان به خيالات صرف برگردد. اين نوع برگشت به خيالات، در اثر تحريک قوهي واهمه پديد ميآيد و به طور مصنوعي عوامل تحريک آن قوه را تشديد ميکنند. گاهي با تجربههاي ممتد و از طريق آزمون و خطا متوجه ميشوند که اگر مثلاً از تركيبات اوره به انسان تزريق كنند خيالات و وهميات او تشديد ميشود و به اصطلاح گرفتار خيالات دروغي ميگردد! يا با داروهاي روانگردان عوامل تحريک وَهم و خيال را در انسان تشديد ميکنند. نوع تحريک خيال به جاي اينکه انسان را به خود آورد - کاري که در برزخ و قيامت با سير نفس به آن عوالم ظاهر ميشود- انسان را از «خود»، بي«خود» ميكند. مثل همان كاري كه مشروبات الکلي انجام ميدهد، انسان مست شده موادي را مورد استفاده قرار داده تا «نفسش» به جاي اينكه به «بدنش» توجه كند به «خيالاتش» توجه كند و با خيالاتش زندگي كند. و باز تأکيد ميکنم اين غير از آن حالتي است كه
آشتی با خدا
هستي انسان، مرگ نمي پذيرد