حضور نور الهي در «قلبش» شديدتر ميشود، اما اگر بنشيند و فقط به نور فكر كند و آن را نبيند، بعد از مدتي ميگويد: «نكند اصلاً نوري وجود نداشته باشد!» خدايي كه با حضور قلب و اتصال به دست نيايد بعد از مدتي رنگ ميبازد! در اين حالت خدا نرفته است بلكه اين خود انسان است كه توجه قلبش را از او برگردانده است. كسي كه باران ميخواهد بايد دهانهي كاسهاش را به طرف بالا بگيرد، حالا اگر كسي بيايد و دهانهي كاسهاش را وارونه به طرف زمين بگيرد مسلم هيچ باراني بهدست نخواهد آورد و ميگويد کو باران؟ در حالي که ميتوانست با توجه قلب به سوي خداوند و تجلي نور الهي در زندگياش نهتنها با آن نور اُنس داشته باشد، بلکه به کمک آن نور امورات خود را فوق اسباب ظاهري به انجام برساند.
حضرت سليمان(علیه السلام) پيامبر الهي است. همه زندگي و حكومتشان در قبضة قدرت تكويني الهي بود، به طوريکه حضرت در بسياري موارد با اراده خود چيزهايي که ميخواستند برايشان ايجاد ميشد. آصِفِ بْنِ بَرْخيا، که يکي از وزراي ايشان است تخت بلقيس را با يک اراده و قبل از يک چشم به هم زدن در مقابل حضرت سليمان حاضر كرد.(20) همان طوري كه شما اراده ميكنيد يك گلابي در ذهنتان ايجاد كنيد، قدرت حضرت سليمان و دستگاه اداريشان بيشتر تکويني و با اراده ايشان اداره ميشود! پرنده و جن و انس در قبضه اراده حضرت بودند. ميگويند حضرت يك لحظه از اين جريان که همه چيز در قبضهشان است، خوششان آمد، همان لحظه تاجشان كج شد! تاج
آشتی با خدا
خداوند از چگونگي مبراست