«خير» در اين آيه صفت يك كار اختيارى است (ارجاع نزاع به خدا و رسول ) پس مفهوم ارزشى و اخلاقى دارد. ضابطه كلى اين است كه هرگاه واژه «خير» صفت فعل اختيارى انسان باشد داراى مفهوم اخلاقى خواهد بود.
اكنون سئوال اين است كه «خير» به كدام يك از افعال اختيارى ما و بر اساس چه معيارى اطلاق مىشود؟ در پاسخ مىگوئيم: كارى كه در تحقق كمال براى انسان، نقش مثبت داشته باشد يعنى كارى كه انسان سعى مىكند با انجام آن به مطلوب و هدف نهايى خود برسد. چنين كارى به خاطر اين تأثيرش در پرتو آن مطلوب ذاتى و هدف نهايى «خير» خواهد بود؛ يعنى، چون سبب و واسطه وصول به هدف نهايى و خير ذاتى است، طبعاً خير بودن آن سببى و معالواسطه و به اصطلاح مطلوب بالغير است و معناى «ارزش اخلاقى» از آن انتزاع مىشود.
از سخنان فوق نتيجه مىگيريم كه «خير» به طور مطلق و خود بخود معيار ارزش اخلاقى نيست، بلكه، با توجّه به قيود نامبرده اخلاقى خواهد بود؛ چنانكه، «شر» نيز در صورتى كه بر فعل اختيارى اطلاق شود اخلاقى است و آن فعلى كه در تحقق كمال براى انسان نقش منفى دارد «شر» خواهد بود. پس «شر» نيز با توجّه به چنين قيودى از مفاهيم اخلاقى است و ارزش اخلاقى منفى دارد و به ديگر سخن: ضد ارزش مىباشد.
نور و ظلمت
علاوه بر «خير و شر» مفاهيم عام ديگرى نيز در قرآن وجود دارند كه در مورد افعال اختيارى و غير آنها بكار مىروند و در موارد آنها چنين توهمى مىشود كه گويى معيار ارزشهاى اخلاقى هستند، و از آن جمله، مفاهيم نور، ظلمت، حق و باطل مىباشند.
قرآن در بسيارى از آيات اظهار مىدارد كه مؤمنان و صالحان در نور هستند يا وارد نور مىشوند و يا بر نور آنها افزوده مىشود و برعكس، كافران و طالحان در ظلمت هستند يا در ظلمت وارد مىشوند و يا بر ظلمتشان افزوده مىشود. و نيز در بعضى از آيات، مفهوم نور بر خداوند اطلاق شده است و مىفرمايد:
«اَللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَاْلاَرْض»(1)
خداوند نور آسمانها و زمين است.