رهگذر انسانهايى بىتفاوت، غير مسئول، خودخواه، از خودراضى و بهانهگير بار مىآورند انسانهايى كه نه تنها هميشه مرتكب گناهان و اشتباهات مىشوند؛ بلكه پيوسته نيز سعى دارند گناهان و اشتباهات خود را به گردن ديگران بيندازند و يا به عوامل ديگرى مثل: محيط، تاريخ، جامعه و غيره نسبت دهند.
از آنچه گذشت نتيجه مىگيريم كه در بررسى نظام اخلاقى اسلام بيش از هر چيز بايد بر اختيار انسان تكيه كنيم و در فهم معارف اسلام: توحيد، قضا و قدر و ديگر معارف كه سهلانگارى در آنها ممكن است خسارت بار و انحرافآور باشد، كاملا دقّت كنيم. از اينكه سستيها و تنبليها و انحرافات عملى سبب كج فهمى و كج انديشى ما بشود و بهانهاى براى شانه خالى كردن از زير بار مسئوليّتها و تكاليف اجتماعى به دست ما بدهد برحذر باشيم. و به اين نكته نيز توجّه داشته باشيم كه مختار بودن انسان از بديهىترين اصول اخلاقى اسلام و از محكمترين معارف و عقايد اسلامى است كه بايد تشابه معارف و ابهام عقايد ديگر را قبل از آنكه سبب ترديد ما در اين اصل محكم و قطعى شوند، به وسيله اين اصل محكم و قطعى، تصحيح كنيم؛ چراكه، سراسر قرآن شهادت مىدهد كه با انسان به عنوان موجودى مختار سروكار دارد. و با وى بعنوان موجودى مسئول برخورد مىكند.
ب) انسان داراى مطلوب نهايى است
اكنون كه به عنوان نخستين اصل پذيرفتيم «انسان فاعل مختار است»، مىتواند كارى را بر كار ديگرى يا فعلى را بر تركى انتخاب كند، اصل دوم يعنى هدفدار بودن انسان را نيز از آن نتيجهگيرى مىكنيم چرا كه، انسان مختار، هدفى را در نظر مىگيرد و فعاليّتهاى اختيارى خود را براى رسيدن به آن انجام مىدهد. هدف مورد نظر را علّت غايى گويند كه در ميان علل چهارگانه در بوجود آمدن معلول، نقش اساسى دارد. بايد توجّه داشت كه علّت غايى با غايت زياد متفاوتند و اگر چه هر حركتى داراى غايت است ولى، هر غايتى را علّت غايى نمىتوان گفت؛ يعنى، فقط در كار فاعل ذىشعور كه آنرا از روى علم و اراده انجام مىدهد، علّت غايى مطرح خواهد شد و مىتوان گفت: علّت غايى هركار آن غايتى است كه مورد توجّه فاعل ذى شعور بوده و انگيزه او در انجام كار مورد نظر باشد. و ممكن است آن كار، آثار و غايات ديگرى هم داشته باشد كه چون مورد توجّه فاعل و انگيزه او در انجام اين فعل نيستند نمىتوان آنها را