قطعى خود را به اين سؤال كه آيا دنيا حقيقت ديگرى جز هواى نفس است و نسبت به آن مانع مستقلى به حساب مىآيد و يا تعبير ديگرى است از همين هواى نفس؟
پاسخ قطعى خود را به سؤال نامبرده مطرح مىسازيم. به اين طرز كه دنيا و هواى نفس دو حقيقت كاملا، مربوط به هم هستند؛ يعنى، دنيا موضوع هواى نفس است پس دو عامل مستقل به شمار نمىروند؛ بلكه، خواستهها و تمايلات انسان كه به دنيا به عنوان يك مطلوب اصلى تعلّق دارند به اين لحاظ كه خواهشى است در نفس انسان عنوان «هواى نفس» را به آن مىدهيم؛ ولى، به موضوع و متعلق آن خواستههاى نفسانى كه منهاى آخرت دنبال مىشوند مىگوييم: دنيا، دنيايى مذموم كه انسان را از آخرت باز مىدارد. پس «هواى نفس» و «دنيا» بهم مربوطند و دنيا «موضوع» و «متعلّق» «هواى نفس» است.
ج) شيطان
درباره شيطان، حقيقت شيطان، كيفيت آفرينش شيطان، كارهاى شيطان و نظاير آنها موضوعات فراوان و قابل ملاحظهاى وجود دارد كه قبلا، بخشى از آنها را مورد بحث قرار دادهايم. آنچه به تناسب علم اخلاق در اينجا قابل طرح و بررسى خواهد بود اين است كه در بسيارى از آيات قرآن كريم، پيروى از شيطان به عنوان «سمبل» ضد اخلاق معرفى شده تا آنجا كه در بعضى آيات مىگويد: انسان دو راه در پيش دارد: يكى راه خدا، و ديگرى راه شيطان. شيطان پرستى نقطه مقابل خداپرستى قرار داده مىشود. نظير آيه:
«اَلَمْ اَعْهَدْ اِلَيْكُمْ يا بَنى ادَمَ اَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ وَ اَنِاعْبُدُونى هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ.»(1)
آيا پيمان نبستيم با شما اى فرزندان آدم كه عبادت نكنيد شيطان را كه او براى شما دشمنى آشكار است و اينكه مرا عبادت كنيد اين راه مستقيم است؟
اكنون، سؤال مىشود كه آيا شيطان چيست؟ همان دنيا يا هواى نفس است و يا چيزى مستقل و جداى از آن دو خواهد بود؟ بعضى گمان كردهاند كه شيطان چيزى جز «نفس امّاره» نيست؛ ولى، از سخنان گذشته ما روشن شد كه قرآن «شيطان» يا «ابليس» را موجود مستقلى از