«لا يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاْخِرْ»
در اين آيه با جمله:
«يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ»
ارتباط دارد به اين شكل كه منشأ ريايى نبودن كار، ايمان بالله واليوم الاخر است و اگر فرض شود مؤمن كارى را رياءً انجام دهد كه منشأ آن كارش ايمان نيست ـ يعنى ايمانش آنقدر ضعيف است كه در آن حال و در آن كار فراموش مىشود و به ياد خدا و روز قيامت نيست ـ چنين كارى باطل و احياناً حرام است و به جاى ثواب عذاب دارد.
بنابراين، «نيت» كه مقوّم ارزش اخلاقى و يا روح ارزش اخلاقى است، از ديدگاه اسلام، تحقق آن مشروط به ايمان خواهد بود، اگر ايمان نباشد چنين نيتى تحقق پيدا نمىكند و كارى كه بدون آن انجام شده بىارزش خواهد بود. از اينجاست كه بايد گفت: در اسلام، ريشه ارزشها ايمان به خدا و روز جزاست و چنانكه گفتيم: نظام اخلاقى اسلام با نظام عقيدتى آن مربوط است و نمىتواند مستقل از آن باشد.
پس بخوبى روشن مىشود كه روح ارزش، نيت است و نيت بايد خدايى باشد و چنين نيتى جز با ايمان به خدا و روز قيامت تحقق پذير نيست و مىتوان نتيجه گرفت كارى در حدّ نصاب ارزشمند است يعنى، موجب سعادت آخرت مىشود كه برخاسته از ايمان به خدا و قيامت باشد.
منشأ ارزش ايمان
اكنون كه معلوم شد منشأ ارزش در هر كارى ايمان است اين پرسش مطرح مىشود كه آيا خود ايمان از كجا ارزش مىگيرد و منشأ ارزش خود ايمان چيست؟
در پاسخ به اين سؤال مىگوييم: ايمان چنانكه از ظواهر آيات استفاده مىشود، امرى قلبى و در عين حال، اختيارى است و با علم و عقيده فرق مىكند؛ زيرا، علم ممكن است به شكل غير اختيارى براى انسان حاصل شود ولى، ايمان چنين نيست و چنين علم و عقيدهاى ايمان نيست و كاملا امكان پذير است كسى عالم به چيزى باشد و در همان حال نسبت به آن كفر ورزد. و بديهى است اين كفر كه با علم به حقانيت توأم است، خيلى بدتر از كفرى است كه از روى جهل باشد. به هر حال ايمان عين علم نيست و با آن فرق مىكند. چنانكه خداوند