صفحه ٢٧٥

مانع و مزاحم انديشيدن و سپس با عوامل مانع درست انديشيدن يا انديشيدن درباره موضوعات شايسته و ارزشمند مبارزه كنيم و با اختيار و تصميم خويش ساعات و اوقاتى از روز را به تفكّر اختصاص دهيم كه اگر چنين نكنيم اميد خيرى نخواهد بود.
   قرآن در اين زمينه به موانع و عوامل مزاحم گوناگونى اشاره مى‌كند و ما تا آنجا كه برخورد كرده‌ايم برخى از اين عوامل را در اينجا مورد بررسى قرار خواهيم داد.
   بطور كلّى موانع معرفت به دو دسته تقسيم مى‌شوند:
   نخست يك دسته از شناختهايى هستند كه مانع رويش فكر و انديشه انسان و يا مانع قوّت و يا باعث ضعف آن مى‌شوند. يعنى موانعى كه از سنخ بينش و شناخت هستند.
   دوّم: گرايشاتى كه مانع معرفت صحيح و يا مانع قوّت و يا باعث ضعف آن مى‌شوند؛ يعنى، موانعى كه از سنخ گرايشات هستند.
   نخست از موانع نوع اوّل تعدادى را در اينجا نام مى‌بريم و مورد بررسى قرار مى‌دهيم:

1. «حس‌گرايى»
در زمره موانع شناختى حس گرايى است كه خودش نوعى تعقّل است گرچه به لحاظ ديگرى نيز مى‌توان آن را جزء موانع گرايشى به شمار آورد چنانكه از تعبير حس‌گرايى نيز استفاده مى‌شود.
   در هر حال انسان كه در جهان طبيعت زندگى مى‌كند انس زيادى با محسوسات دارد و اين انس سبب مى‌شود كه معلومات خويش را بيشتر از كانال حسّ به كف آورد و يا حتّى آنها را منحصر كند در محسوسات. البتّه، انسان عقل هم دارد و به وسيله آن مى‌تواند به حقايقى دست يابد كه قابل ادراك حسى نيستند و قادر است بفهمد كه موجودات منحصر در محسوسات نيستند، امّا انسى كه با طبيعت و مدركات حسّى دارد و تماس نزديكى كه معمولا بدون زحمت مى‌تواند با آنها برقرار كند، باعث اين مى‌شود كه در زمينه موضوعات نامحسوس و ماوراء محسوسات نيز از حسّ استفاده كند و به دنبال امور حسّى بگردد و اين جمله كه اهل معقول گفته‌اند: «و هم انسان مانع مى‌شود از اينكه تعقّل صحيح كند» منظورشان همين است كه ما گفتيم.
   در قرآن به آيات و مواردى بر مى‌خوريم حاكى از وجود اقوامى كه انبيايى از ميانشان مبعوث شدند و ايشان نيز به سوى انبياء گرايش يافتند؛ ولى، وقتى كه مى‌بايد ايمان درستى