اخلاق در قرآن
تاكنون، كليات و مبادى علم اخلاق را از ديدگاه قرآن بررسى كرديم و اكنون وقت آن رسيده است كه به بررسى مباحث اصلى علم اخلاق و تفصيل فروع و جزئيات آن در قرآن بپردازيم؛ ولى، قبل از ورود در اين بحث ناگزير از اين خواهيم بود كه مباحث و موضوعات اخلاقى را به شكلى دستهبندى كنيم و در چارچوب يك طرح كلّى از نقطهاى اين بحث را آغاز كنيم كه تا ممكن است يك ترتيب طبيعى و تسلسل منطقى بين مطالب وجود داشته باشد. البتّه در خود قرآن كريم در ارتباط با مسائل اخلاقى، يك طرح و تقسيمبندى آشكار و يك نقطه شروع خاصّى وجود ندارد و حداقلّ اينكه ما تا آنجا كه مىتوانيم از ظواهر آيات استفاده كنيم، به چنين چيزى بر نخوردهايم. بنابر اين، در بررسى مسائل اخلاقى ناگزيريم از اينكه خود روش خاصى برگزينيم تا ابتدا و انتهاى بحث برايمان روشن باشد.
دستهبندى مسائل اخلاقى
فلاسفه اخلاق تاكنون، به پيروى از ارسطو، اخلاق را به ملكات راسخه در نفس كه در اثر تكرار عمل حاصل مىشود تفسير كردهاند. و از آنجا كه منشأ اعمال و رفتار انسان قواى نفسانى اوست، هماهنگ با تنوّع و تعدّد قواى نفسانى، فصول اخلاق را به اقسام متنوّعى تقسيم كردهاند. آنان مىگويند: قوايى كه در پيدايش افعال و به دنبال آنها ملكات انسان مؤثّر هستند سه دستهاند: 1. قوّه عقليه. 2. قوّه شهويّه. 3. قّوه غضبيّه. و هر يك از اين قواى سهگانه، رفتارها و كردارهاى ويژهاى طلب مىكنند و نيز به ترتيب اولويّت اين قوا، به بررسى اعمال و رفتار انسان مىپردازند. و علماى اخلاق اسلامى هم غالباً به پيروى از ارسطو كم و بيش همين تقسيمبندى را رعايت كردهاند.
اكنون، در ارتباط با تقسيم فوق دو سؤال قابل طرح است كه دقّت در آنها در جاى مناسب خود قابل ملاحظه خواهد بود: نخست آنكه آيا تقسيم قواى نفس به اين سه قوّه درست است و