غفلت يا نخستين آفت
كسانى هستند كه بر اساس تبعيّت از غرايز حيوانى خود توجّه به اطراف موضوع نمىكنند. انگيزههاى غريزى آنان را وادار به كارهايى مىكند و اصلا توجه نمىكنند كه راه ديگرى هم وجود دارد و هدفهايى در كار است كه بايد آن راه را پيمود و به آن هدفها رسيد، حقى هست كه بايد پذيرفت و باطلى كه بايد رها كرد، راه صحيحى هست كه بايد برگزيد و راه خطايى كه از آن بايد كنارهگيرى نمود. غافلان به اين حقايق توجّه نمىكنند؛ بلكه، غرايز با كمك شرايط خارجى انگيزههايى براى آنان بوجود مىآورد و ايشان نيز به دنبال آن انگيزهها حركت مىكنند و در واقع زندگيشان يك زندگى حيوانى است.
قرآن از اين گروه با عنوان غافلان ياد مىكند و غافلان را در حكم چهارپايان به حساب مىآورد. آنجا كه مىگويد:
«وَلَقَد ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَاْلاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ اَعْيُنٌ لايُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها اُولئِكَ كَاْلاَنْعامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ اُولئِكَ هُمُالْغافِلُونَ.»(1)
و محققاً نهادهايم براى جهنم بسيارى از جن و انس را كه براى ايشان دلهايى است كه با آنها نمىفهمند و چشمهايى كه با آنها نمىبينند و گوشهايى كه با آنها نمىشوند. آنان چون چهارپايان و بلكه پستترند آنان همان غفلت زدگانند.
غفلت، راههاى معرفتى كه خداوند براى انسان قرار داده است مسدود و آنها را غير قابل استفاده مىكند خداوند، چشم و گوش و دل در اختيار انسان قرار داده تا در مسير شناخت و معرفت از آنها استفاده كند؛ ولى شخص غافل در تشخيص درست از نادرست از آنها استفاده نمىكند؛ بلكه، سرش را پايين انداخته، به متقضاى غريزه كور و بدون آنكه توجه كند حق و باطلى هم هست عمل خواهد كرد. از اين رو است كه خداوند درباره آنان مىفرمايد:
«اُولئِكَ كَاْلاَنْعامِ.»
آنان همانند چهارپايان هستند.
اخلاق در قرآن
راه تحصيل ارزشهاى اخلاقى