صفحه ٣١١

   اين مثال به ما مى‌آموزد كه براى درك اسماء و صفات الهى و كلاًّ در زمينه خداشناسى بايد آمادگى ذهنى كسب كنيم. از مصاديق ممكنه و موجودات مادّى اين آمادگى را بگيريم و سپس با توسعه مفاهيم گرفته‌شده و تجريد آنها از ويژگيهاى مادى آنها را به مافوق طبيعت هم نسبت دهيم. اين يك روش كلّى است كه در درك علم، قدرت، حيات و همه مفاهيمى كه بخداى متعال نسبت مى‌دهيم بايد رعايت شود.

«اِخبات»
اكنون، اگر انسان، با روش فوق، باندازه ظرفيّت ذهنى خود عظمت خدا را درك كند و به اين معنائى كه درك مى‌كند توجّه داشته باشد و بويژه، اگر بوسيله اين تفكّرات، درك فطرى در انسان بيدار شود و علم حضورى در وى صيقلى بخورد و عظمت الهى برايش جلوه كند، در اينصورت حالت خاصّى براى انسان حاصل خواهد شد كه احتمالا، واژه «اِخبات» در آيات و روايات بيانگر آن خواهد بود.
باز هم براى توضيح بيشتر شخصى را فرض مى‌كنيم كه داراى عظمت زياد و نزد ما از احترام والائى برخوردار است و چرا راه دور برويم در زمان خود ما شخصيّت عظيم امام خمينى(قدس سره) را در نظر مى‌گيريم، انسانى والا و بلندمرتبه كه با اراده و قدرت روحى خويش جهانى را بلرزه در آورد، كشورهاى بزرگ را متوجّه خويش نمود، قدرتهاى عظيمى را تحت تأثير خود قرار داد، دنيائى بگوش بود تا از لبهاى وى چه سخنى صادر شود و اين سخن چه تأثيرى در عالم داشته باشد و بحقّ مى‌توان گفت: كه در زمان ما نمونه عظمت در انسانها شخص امام بودند. حال اگر كسى خوب اين معنا را درك كرده باشد و عظمت اين شخصيت را درست فهميده و توجّه داشته باشد به اينكه شخصى اگر مى‌خواست با ايشان ارتباط پيدا كند چه مقدّماتى لازم بود كسى كه ميليونها انسان در سراسر دنيا آرزوى ديدن وى را داشتند آرى شخصى كه مقام وى را مى‌شناخت وقتى در مقابل اين شخصيّت با عظمت با آن خصوصيات و ويژگيهاى منحصر بخود قرار مى‌گرفت يك حالت خضوع باطنى در خويش احساس مى‌كرد و آثار اين حالت نيز در بدن، اعضاء و جوارح وى ظاهر مى‌شد. توجّهش از هر چيز ديگرى سلب مى‌شد و در وى تمركز مى‌يافت و اين، فطرى انسانست و در همه عموميّت دارد كه وقتى متوجّه عظمت موجودى شدند در برابر عظمت او در درون خود خاضع و متواضع باشند. البتّه، افراد غافل در