همه جا مستثنى هستند كه نه چيزى را درك و نه حالتى و خضوع و تواضعى در دل خويش احساس مىكنند.
اكنون اگر ما بتوانيم عظمت الهى را درك كنيم كه عظمتى ملياردها برابر عظمت نامبرده نيز در برابر آن همانند قطرهاى است در مقابل اقيانوس بيكران، به تناسب مقدار توجّه و معرفتمان حالت خضوع و تواضعى را در نفس خود احساس مىكنيم كه هر قدر معرفت ما كاملتر باشد اين احساس در ما زندهتر و عميقتر خواهد بود. پس اگر مىشنويم اميرالمؤمنين على(عليه السلام) يا ساير معصومين صلوات الله عليهم اجمعين به هنگام عبادت خدا حالاتى برايشان پيش مىآمد كه براى ما قابل تصوّر نيست: حالاتى مثل لرزش بدن، پريدن رنگ از صورت و حالات ديگرى از اين قبيل؛ شنيدن آن نبايد باعث تعجّب و ناباورى ما شود. اينها حالات ويژهاى است كه در مقابل درك عمق عظمت به انسان دست مىدهد و اگر چه اصولا توجّهى به نعمتها و يا عذابهاى الهى هم نداشته باشد و اصلا فكر نكند كه خداوند با او چگونه عمل خواهد كرد. همان درك عظمت كافى است كه اين حالات و از آن جمله حالت خضوع را در نفس انسان ايجاد و بدنبالش ميل به پرستش و رفتار متواضعانه را در روان وى فعّال و اعمال و رفتار عبادى را ركوعكردن و در سجده بخاك افتادن در برابر خداوند بزرگ در اعضاء وى ظاهر سازد. اين يك ميل طبيعى است در انسان كه احتمالا در ريشه و اساس به ميل به پرستش كه از اميال فطرى اصيل انسان است برمىگردد. آرى انسان فطرتاً مايل است در برابر يك عظمت بىنهايت خضوع كند و وقتى درك مىكند وجود خودش هم از آن او است كه مالك همه هستيها است دلش مىخواهد اين مملوكيّت و عبوديّت خودش را به شكلى اظهار كند و ما آن امورى را كه نمايانگر اين حالت خضوع روحى و مملوكيّت انسان است، عبادت مىناميم.
بنابراين، در اثر وجود معرفت است كه چنين احساس و ميل و اعمالى در انسان پيدا مىشود: احساس تواضع و كوچكى خويش، ميل به اعمالى ناشى از اين احساس و يك سرى اعمال و رفتار كه عبادت نام دارند. بهرحال چنين ميلى در برابر درك عظمت در انسان وجود دارد، خواه به ميل پرستش برگردد و يا ميل پرستش خدا يك ميل ذاتى مستقل از آن باشد، و چنانكه قبلا گفتيم "اخبات" نام دارد.
در توضيح كلمه "اخبات" جز آنچه كه بعضى از عرفا در حالات انسان ذكر كردهاند، تفسير چندان روشنى در دست نيست. آنچه از لغت برمىآيد "اخبات" تقريباً همان احساس خضوع در مقابل خداى متعال است.
اخلاق در قرآن
آثار معرفت انسان به خدا