صفحه ٥١

حتى عناوين حاكى از اهداف اخلاقى نظير: مفاهيم «فوز»، «فلاح»، «سعادت» و «كمال» كه مفاهيم خاص اخلاقى در پرتو مطلوبيت ذاتى آنها انتزاع مى‌شوند خود نيز واقعيتهاى عينى محسوس و مفاهيم ماهوى ندارند و از عناوين انتزاعى هستند. فى‌المثل، سعيد؛ يعنى: كسى واجد چيزى باشد كه با نفس او ملايمت دارد، و سعادت از رابطه نفس با امر ملايم طبع انتزاع خواهد شد چنانكه فوز و فلاح نيز دقيقاً همين حالت را دارند و از مفاهيم انتزاعى هستند كه منشأ انتزاع آنها از يك سو نفس است و از سوى ديگر چيزى ملايم با طبع كه عايد نفس مى‌شود.
   شىء ملايم با نفس به دو شكل عايد آن مى‌شود: گاهى بطور مستقيم و به شكل صفات يا حالاتى تكويناً در خود نفس تحقق پيدا مى‌كنند و وجود آنها در نفس موجب سعادت آن خواهد شد. و گاهى ديگر اشيائى خارج از نفس هستند كه ارتباط با آنها سبب سعادت و التذاذ نفس مى‌شود فى‌المثل: محسوسات، اشيائى خارجى هستند كه اثرى در نفس بوجود مى‌آورند و احساس برخى از آنها باعث لذّت و سعادت نفس مى‌شود.
   گرچه نوع دوم از اشياء ملايم با نفس و عوامل لذّت و سعادت، خودبخود خارج از نفس و بى‌ارتباط با آن هستند ولى، بطور قطع لذتى كه از آنها عايد مى‌شود مستقيماً با خود نفس مربوط است و چيزى خارج از وجود نفس نيست. پس موجبات سعادت بهر شكل و كيفيتى باشند چيزى را براى خود نفس به وجود مى‌آورند و به آن مى‌افزايند كه به زبان فلسفى «كمال نفس» ناميده مى‌شود. يعنى، يك صفت وجودى كه «نفس» واجد آن باشد در اصطلاح فلسفى اسمش كمال است. از اين سخن، نتيجه مى‌گيريم كه سعادت و كمال، گرچه دو مفهومند و از دو حيثيت انتزاع مى‌شوند؛ ولى، در واقع و مصداقاً متحد و غير قابل انفكاك هستند؛ يعنى، اگر كمالى براى نفس حاصل شد انسان سعادتمند مى‌شود و انسانى سعادتمند است كه كامل باشد.

هدايت و ضلالت
پيوسته و در همه موارد، افعال و صفات اخلاقى يكى از دو حيثيت «هدايت» و «ضلالت» را واجدند. قطعاً، انسان در كارها و تلاشهايى كه انجام مى‌دهد در حقيقت و در نهايت امر، در پى تأمين سعادت خويش است و براى وصول به رستگارى و كاميابى خود تلاش مى‌كند هرچند كه ممكن است در اين زمينه اشتباه كند.