صفحه ١٢٦

انسان مى‌شود؛ كسانى كه ايمان مى‌آورند ولى فرصت پيدا نمى‌كنند و عمرشان براى عمل كردن كفاف نمى‌دهد يا فرصت پيدا مى‌كنند، ولى، قدرت ندارند و يا فرصت و قدرت دارند، ولى در تقيّه بسر مى‌برند و عملى را كه به مقتضاى ايمان بايد انجام دهند به خاطر تقيّه ترك مى‌كنند كه خداوند در اين زمينه مى‌فرمايد:
      «اِلاّ مَنْ اُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِاْلايمانِ.»(1)
      مگر آن كس كه مجبور شده و دلش به ايمان قرار و آرامش دارد.
   مؤمنانى ميان عده‌اى از مشركان گرفتار شده براى آنكه ايمان خود را پنهان كنند در ظاهر اعمال لازم را انجام نمى‌دهند ولى، اين ضررى به سعادت انسان نمى‌زند، زيرا، ترك اين عمل از بى‌ايمانى نيست؛ بلكه، ايمان او سبب ترك اين عمل شده و اقتضا دارد اعمالى را كه براى او ضرر جانى دارند، انجام ندهد. بنابراين، اگر در چنين حالتى بميرد يا به دست مشركين به شهادت برسد ايمان او قطعاً موجب سعادت وى مى‌شود. نتيجه مى‌گيريم: ترك عمل در صورتى مضرّ است كه شرايط و زمينه‌هاى انجام آن فراهم باشد؛ مع الوصف، انسان از انجام آن سرپيچى كند كه در اين صورت گناهكار است.

راههاى جبران گناهان
اكنون، اگر سؤال كنند كه آيا اين ضرر و خسارتى كه از جهت ترك وظيفه، متوجّه انسان شده جبران شدنى است يا نه؟ در پاسخ مى‌توان گفت: آرى در بعضى از شرايط، جبران پذير خواهد بود و يا به عبارت ديگر جبران اين خسارتها شرايطى دارد و در قرآن چند چيز به عنوان عوامل تكفير گناه معرفى شده‌اند. نظير:
   1. اجتناب از گناهان كبيره كه فرموده است:
      «وَالَّذينَ يَجْتَنِبُونَ كبَائِرَالاِْثْمِ وَالْفَواحِشَ.»(2)
   كسانى كه از گناهان بزرگ و بدكاريها كناره گيرى كنند خداوند گناهان كوچك و به اصطلاح صغائرشان را تكفير مى‌كند و مشمول نعمتهاى خداوند واقع شده وارد بهشت خواهند شد.