صفحه ٣٠٨

   آنان كه مردم خداپرست و دل‌نرمى بودند از شنيدن آيات خدا كه بر پيامبر و فرستاده وى نازل مى‌شد آنچنان ذوق‌زده مى‌شدند كه گريه‌شان مى‌گرفت و اشك از چشمانشان جارى مى‌شد و خداوند ايشان را در برابر اين حالتشان به تعابير مختلف كه در اين آيات و بعد از آن آمده است ستايش مى‌كند. پس اين گونه گريه شوق كه در برابر دريافت امور معنوى است از ديدگاه قرآن امرى است مطلوب.
   بنابراين، ارزش گريه‌ها و خنده‌ها تحت تأثير عوامل شوق و اندوه و شادى و غم كاملا، بستگى به ارزش عامل نفسى و خارجى آنها دارد، اگر آنها داراى ارزش مثبت باشند اينها هم ارزشمند خواهد بود و اگر داراى ارزش منفى باشند اينها نيز بى‌ارزشند.
   البته بيك معنا مى‌توان گفت: با قطع نظر از عوامل نيز خود اين حالات در واقع داراى بار مثبتند و آن دلى كه تحت تأثير هر عامل، شكستگى پيدا مى‌كند نسبت به دلى كه داراى قساوت و خالى از نرمى و انعطاف است از يك نوع ارزش برخوردار خواهد بود هر چند كه شكستگى آن معلول دلبستگى به دنيا باشد؛ چراكه، نشان مى‌دهد كه دل حساس است و مايه‌هاى احساسى و عاطفى در آن نمرده. و به عبارتى ديگر مى‌توان دلها را بر سه دسته تقسيم كرد كه بترتيب عبارتند از (1) دلهائى كه قسّى و فاقد احساس و عاطفه‌اند كه كاملا بى‌ارزش و مذموم خواهند بود (2) دلهائى كه نرم و عاطفى و حساس هستند كه نسبت به دلهاى نوع اول از ارزش برخوردارند و به نوبه خود بر دو دسته تقسيم مى‌شوند: (1) دلهائى كه در برابر عوامل مادّى و دلبستگيهاى دنيوى حسّاسيت دارند و شكستگى پيدا مى‌كنند كه اين يك جنبه منفى است (2) دلهائى كه اساساً در برابر جنبه‌هاى معنوى و ارزشهاى والا و الهى حساسند و شكست‌پذير، كه از بالاترين ارزش برخوردار خواهند بود.

دلهائى كه متأثر نمى‌شوند
دلهاى قسّى اصولا سلامت خود را از دست داده‌اند و حتى از دلهاى كودكان كه براى از دست‌دادن اسباب‌بازى شكسته مى‌شوند بدترند. دل قسّى همانند درختى است كه ريشه‌اش پوسيده و به طور كلّى زمينه رشد در آن از بين رفته است اگر درخت و ريشه‌اش سالم باشند هر چند در زمستان از برگ و سبزى و گل و طراوت عارى است؛ ولى، از آنجا كه ريشه آن سالم است هنوز استعداد آن را دارد كه با فراهم‌شدن شرائط و آماده‌شدن محيط و آمدن بهار و نزول