باران، سرسبز و خرّم و پرگل و برگ شود؛ ولى، اگر ريشهاش پوسيده باشد و استعداد رشد را بكلّى از دست داده باشد ديگر اين يك چوب خشك(1) است و تحت هيچ شرايطى رشد نخواهد كرد و كاملا در برابر مسائل بىتفاوت و بدون احساس خواهد شد. چنين حالتى را قرآن قساوت يا قسوت نام نهاده و سخت آن را مورد مذمّت قرار داده است. دلى كه قساوت دارد آنجا كه مىبايست نسبت به خداى متعال و آنچه مربوط به او است انكسار و شكستگى پيدا كند و متأثر شود حالت غم و اندوه يا سرور و شعفى بوى دست دهد بىتفاوت و بىدرد و درك است.
بنابراين، تأثير علم و معرفت در ايجاد حالات مناسب در دل و رفتار مناسب در اعضاء بصورت تأثير علّت تامّه نيست؛ بلكه، شرائط و زمينههاى ديگرى، آنچنان كه به تفصيل توضيح داده شد، نيز لازم است. پس شرط كافى نيست؛ بلكه، شرط لازم است كه بدون آن نيز پيدايش حالات مثبت روحى و اصلاح اعمال و رفتار ميسّر نخواهد بود و تأثير آن در دلهاى آماده قطعى و مشهود است. مثلا، انسان اگر عظمت و غناى الهى را درك كند و دريابد كه او در ذات خويش همه كمالات را دارد و فاقد هيچ كمالى نيست و در مقابل، هر موجود ديگرى جز او در ذات خود فاقد همه كمالات است و هيچ چيز از خودش ندارد چنين تصويرى كه به اندازه وسعت ذهنى و ظرفيّت وجودى خويش از عظمت الهى دارد، يك حالت خاصّ روانى در انسان بوجود مىآورد به نام «اخبات» در توضيح اين سخن لازمست كيفيّت درك عظمت الهى و آثارى را كه بر آن بار ميشود با تفصيل بيشتر بيان كنيم:
ما هنگامى كه مىخواهيم مفهوم عظمت را به خداى متعال نسبت دهيم اين حقيقت يكباره براى ما قابل درك نيست؛ بلكه، لازمست در آغاز، مفهوم عظمت را در ماديّات مورد مشاهده و بررسى قرار دهيم سپس تا آنجا كه ميتوانيم آن را از حيثيّات مادّى تجريد و به قيد تنزيه به خدا اطلاق كنيم. اين كار در همه مردم يكسان انجام نمىگيرد؛ بلكه، بستگى به درجه معرفت و عمق ادراكات آنان دارد. فىالمثل، كسانى عظمت را فقط در كوه يا در دشت و دريا و بيابانى كه اطرافشان هست دريافتهاند و از عظمت چيزهايى از اين قبيل به نظرشان مىآيد و اگرچه به زبان هم بگويند عظمت خدا از سنخ ماديّات نيست؛ ولى، آنچه كه در اعماق ذهنشان
اخلاق در قرآن
آثار معرفت انسان به خدا