صفحه ١٠٧

عواطف انجام مى‌گيرد. مثل مادرى كه فرزندش را برخويش بر مى‌گزيند و راحتى خود را فداى راحتى او مى‌كند انگيزه‌اى جز ارضاء عاطفه مادرى ندارد. كسى كه باصرف وقت، نيرو و مال خود به بيمار يا بينوايى كمك مى‌كند گاهى فقط بمنظور ارضاء عاطفه انسانى است كه اگر اين كار را نكند رنجور و ناراحت است. گاهى بيش از عاطفه، نوعى بينش، انسانى را وادار به ايثار و فداكارى براى ديگران مى‌كند كه البته خود آن بينش هم ممكن است ريشه‌هاى مختلفى داشته باشد مثل اينكه كار را يك كمال انسانى تلقّى كند و چون انسان، ذاتاً طالب كمال است، وقتى درست يا نادرست، باور كرد كه چيزى كمال است براى او، انگيزه كمالجويى او را وامى‌دارد كه آن كار را انجام دهد. گاهى هم ممكن است انگيزه‌هاى ديگرى نظير شهرت طلبى او را وادار به ايثار و فداكارى كند و سرانجام، اين هم ممكن است كه انگيزه‌اى الهى كسى را وادار به انجام كارى كند و به خاطر خشنودى خداوند اين كار را انجام دهد. 

نقد نظريه كانت
كانت مى‌گويد: آن وقت كه كار با انگيزه اطاعت عقل انجام گيرد داراى ارزش اخلاقى خواهد بود و در غير اين صورت، كار با هر انگيزه ديگرى كه انجام شود نظير ارضاء عاطفه، تحصيل كمال و سعادت و پاداش دنيوى يا اخروى به هيچ وجه ارزش اخلاقى ندارد. كار اخلاقى آن است كه چون وظيفه عقلى، انجام آن را ايجاب مى‌كند فاعل، به حكم عقل آن را انجام مى‌دهد و هيچ چشمداشتى نسبت به پاداش يا آثارى كه بر آن مترتب مى‌شود حتى ارضاء عواطف يا كمال نفس نبايد مورد نظر فاعل آن باشد.
   آنچه در بالا گفتيم خلاصه نظريه كانت در اين زمينه بود. در ارتباط با اين سخن ما در جاى خودش بحث كرده و گفته‌ايم: اينكه انسان بخواهد فقط به انگيزه اطاعت عقل، كارى را انجام دهد و هيچ چيز ديگرى حتى كمال خودش را منظور نداشته باشد اصلا، ممكن و ميسّر نيست و هر كجا به ظاهر خيال مى‌كنيم كارى به منظور اطاعت عقل انجام مى‌گيرد، در واقع يك انگيزه عميقتر ولى پوشيده و مخفى در باطن اين انگيزه ظاهرى وجود دارد. از اين رو، اگر از وى بپرسند چرا حكم عقل را اطاعت مى‌كنى؟ در پاسخ خواهد گفت: آدم بايد اطاعت عقل كند. انسان بودن انسان به اين است كه مطيع حكم عقل باشد. اين پاسخ معنايش آن است كه او در واقع، كمال انسانى خود را در اطاعت عقل مى‌بيند يعنى در وراى اطاعت عقل، انگيزه