رحمت و عنايت وى سعادتمند باشند. پس ميان نعمتهاى دنيوى و اخروى و نقمتهاى آن دو نه تعارض و تعاند هست و نه تلازم و تقارن؛ بلكه، اجتماع و فرقتشان همهاش اتّفاقى و بالعرض بوده و هر يك تابع قانون ويژه و سنن الهى حاكم بر آن مىباشد. همان سنّتهاى الهى كه خداوند عالم در تدبير انسانها دارد و نعمتهاى دنيا و بلاهايش همه براى آزمايش خواهد بود؛ چنانكه او خود مىگويد:
«وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِ وَ الْخَيْرِفِتْنَةً وَ اِلَيْنا تُرْجَعُون»(1)
و مبتلا كنيم شما را به بد و خوب براى آزمايش و به سوى ما باز گردانده مىشويد.
دنياى نكوهيده
آنچه كه بر محور موضوع دنيا ارتباط بيشترى با بحثهاى اخلاقى دارد و بايد در اطرافش توضيح داده شود اين است كه دنيا در بسيارى از آيات و روايات و به تبع آنها در بسيارى از كتب اخلاقى به عنوان سمبل ضد ارزش مطرح شده. در غالب كتب اخلاقى بيانات جالبى درباره مذمّت دنيا آوردهاند. نهجالبلاغه سرتاسرش ذمّ دنيا است آيات كريمه قرآن نيز دنيا را با عناوين مذموم و ناپسند توصيف مىكند. نظير آيه:
«وَ مَاالْحَيوةُ الدُّنْيا اِلاّ لَعِبٌ وَ لَهْو»(2)
زندگى دنيا جز بازيچه و سرگرمى نيست.
و آيه:
«وَ مَاالْحَيوةُ الدُّنْيا اِلاّ مَتاعُ الْغُرُور»(3)
زندگى دنيا جز كالاى فريب دهنده (چيزى) نيست. و...
در زمينه دنيا با توجّه به اين مذمّتها و عناوين فوق، ممكن است برداشتهاى نادرستى بشود؛ از اين رو، ما در اين رابطه، از پاسخ گويى به پرسشهايى چند ناگزير هستيم. پرسشهايى مثل آنكه: اصولا دنيا يعنى چه؟ مذمّتى كه در آيات و روايات و كتب اخلاقى، از دنيا به عمل آمده به چه لحاظ است؟ و سرانجام، آيا دنيا، در برابر هواى نفس، خود يك عامل مستقل است