«اَللّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّور»(1)
خداوند دوست كسانى است كه ايمان دارند ايشان را از تاريكيها به سوى نور بيرون آورد.
و با توجّه به اينكه مفاهيم «نور» و «ظلمت» در آيات فوق نيز به عنوان صفات براى نتايج اخلاقى بكار رفتهاند، مىتوان گفت: هيچگاه در قرآن به شكل صفات افعال اخلاقى و به عنوان مفاهيم ارزشى به معناى اخلاقى آن بكار نرفتهاند.
حق و باطل
شايد ديده باشيد كسان و يا نوشتههايى را بر اين باور كه معيار ارزش اخلاقى مثبت را «حق» و معيار ارزش اخلاق منفى را «باطل» معرفى كرده و گمان مىكنند: از ديدگاه اسلام، كارى ارزشمند است كه «حق» باشد و كارى بىارزش است كه باطل باشد؛ ولى، با دقّت در آيات قرآن، مىتوان دريافت كه مفاهيم حق و باطل از مفاهيم عام هستند و اختصاص به امور اخلاقى ندارند و ما قبلا(2) توضيح داديم كه حق و باطل، مشترك لفظى هستند و آنچنان كاربردهاى متفاوت و متعدّدى دارند كه پيدا كردن يك مفهوم مشترك در ميان آنها مشكل خواهد بود. و حداكثر تلاشها در اين زمينه، صرفاً، به بيان مناسبت ميان اين مفاهيم گوناگون و علّت اين اشتراك لفظى منتهى خواهد شد نه بيشتر.
«حق» در قرآن گاهى در مورد ذات خدا بكار رفته است و گاهى نيز در افعال خداوند، چنانكه در مواردى نيز به مفهوم اعتبارى محض مورد استفاده قرار گرفته و مثلا، مىفرمايد:
«وَالَّذينَ فى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسّائِلِ وَالَْمحْرُوم»(3)
(و آن كسان كه در ميان اموال خود حقى مشخص، براى درخواستكننده و محروم، در نظر مىگيرند.
و يا نظير: «حق شفعه» و «حق خيار» و سرانجام، در كنار موارد نامبرده،كاربرد ديگرى نيز براى اين واژه در زمينه افعال اختيارى وجود دارد: هر كارى اختيارى كه داراى هدفى مناسب