نيز در آيه ديگرى مىفرمايد:
«وَ اِنْ تُطِعْ اَكْثَرَ مَنْ فِى اْلاَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبيلِ اللّهِ اِنْ يَتَّبِعُونَ اِلاَّ الظَّنَّ وَ اِنْ هُمْ اِلاّ يَخْرُصُونَ.»(1)
و اگر از بيشتر كسانى كه در زمينند پيروى كنى ترا از راه خدا گمراه كنند كه جز گمان را دنبال نمىكند و جز تخمين نمىزنند.
بنابراين، پس از توجه و پيدايش شكّ و ترديد، بر انسان لازم است با تلاش و كوشش آن را به يقين تبديل كند. و در آيه ديگر مىفرمايد:
«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ.»(2)
و دنبال نكن آنچه را كه به آن علم ندارى.
طبيعى است كه براى ورود در اين مرحله و پيدايش علم و يقين، تلاش لازم است و به آسانى علم به حقايق براى انسان پيدا نمىشود. بنابراين، نسبت به توحيد و نبوت و معاد كه اصول ايمان هستند اگر شكّ دارد بايد با سعى و تلاش و تحقيق، علم و يقين به آنها را براى خود فراهم آورد.
قرآن كريم راههايى براى تحصيل يقين به مردم ارائه داده و ادلهاى را بر توحيد و معاد و نبوّت اقامه كرده است كه ما در بحثهاى گذشته تا حدودى آنها را بررسى كردهايم. انسان كه مىخواهد ايمان بياورد نخست بايد به سراغ اين ادلّه برود؛ چرا كه، بديهى است كه اگر بخواهيم به حقايق فوق، ايمان بياوريم، نخست بايد علم به آنها پيدا كنيم و اگر علم حاصل نشود ايمان پديد نمىآيد.
رابطه علم و ايمان
البته علم و ايمان لازمه عقلى طرفينى ندارند؛ بلكه علم مقدمه و علّت ناقصه ايمان است كه بدون وجود آن، ايمان كه معلول است تحقق پيدا نمىكند؛ از اين جاست كه خداوند در قرآن مىفرمايد: