صفحه ٣٣٦

   در درجه سوّم، آن عبادتى ارزشمندتر است كه انگيزه آن شكرگزارى در برابر خدا باشد بخاطر نعمت‌هائى كه در اختيار انسان قرار داده و مى‌دهد؛ يعنى، وقتى فكر مى‌كند كه نمى‌تواند نعمتهاى خدا را جبران كند و بازاء نعمتهايش چيزى به او بدهد؛ چراكه، هر چه دارد در اصل، از آن او است، به اين نتيجه مى‌رسد كه خضوع و ناتوانى و تذلّل و كوچكى خود را با دست زدن به انجام كارهاى عبادى ظاهر سازد.
   اين در واقع سه نوع انگيزه است، براى اقدام به عبادت و پرستش خدا كه هر سه نوع از سطح انگيزه‌هاى عمومى و متعارف بالاتر است و افراد مى‌بايست مرتبه كاملترى از معرفت و محبّت خدا داشته باشند تا اينگونه بتوانند خدا را عبادت كنند.

خوف و رجاء
از جمله شناختهاى انسان نسبت به خداى متعال، معرفت به اين حقيقت است كه خداوند مى‌تواند همه نعمتهائى را كه در اين دنيا به وى داده است ـ مانند عمر و صحّت و سلامتى و دوستان و آشنايان و اولاد و اموال و غيره ـ از وى بازپس گيرد و به عبارتى اين نعمتها را از او سلب كند و نيز معرفت به اينكه وى قادر است در جهان ابدى او را از همه نعمتها محروم و به عذاب و رنج ابدى مبتلا و به دورى از بهشت و نعمتهايش و از همه بدتر به دورى از خدا و رحمت خدا گرفتار سازد؛ چنانكه، در مقابل هم او مى‌تواند نعمتهائى را كه داده است همچنان ادامه دهد و يا حتّى بر اين نعمتها در آينده از جهت كمّى يا كيفى بيفزايد و نيز در آخرت از نعمتهاى بيشتر و والاتر ما را برخوردار سازد.
   توجّه به اين معنى و شناخت خداوند بلحاظ آنكه از چنين قدرتى برخوردار است و سعادت و شقاوت انسان در دنيا و آخرت بدست او است، دو حالت روانى و نفسانى «خوف» و «رجاء» را در ما بر مى‌انگيزد.
   بنابراين، «خوف» و «رجاء» هر دو به آينده انسان مربوط مى‌شوند برخلاف شكر كه در مقابل نعمتهائى است كه قبلا خدا به انسان داده است. چنانكه اين دو حالت؛ يعنى، «خوف» و «رجاء» از جهت ريشه با هم نيز تفاوت دارند؛ چراكه، «خوف» حالتى است ناشى از شناخت خدا به اين لحاظ كه قادرست نعمتهاى دنيوى را در آينده از ما سلب كند و از نعمتهاى اخروى محروممان سازد و «رجاء» حالتى است ناشى از شناخت خدا به اين لحاظ كه قادر است در