صفحه ٣٣٥

بعضى ديگر شكر خدا و در مواردى نيز بر اهليّت خداوند براى آنكه معبود انسان باشد و عبادت كردن او بخاطر آنكه شايستگى آنرا دارد تكيه شده است.(1)
   شايد بتوان گفت: قسم سوّمش چون براى همه كاملا شناخته شده نيست و عموم مردم با تعلّقاتى كه دارند آن حالات كمتر در دلشان پديد مى‌آيد و درست با آن آشنا نيستند، بصورتهاى مختلفى ذكر شده و در هر مورد آنچه كه با فهم شنونده مناسب‌تر بوده است مطرح شده؛ ولى، در حقيقت مى‌توان گفت: خود آن هم بنوبه خود مراتب مختلفى دارد، بالاترين مرتبه‌اش همانست كه با جمله «وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك» از آن، تعبير و انگيزه‌اش تبيين شده است.
   با شناخت عظمت الهى، يك حالت خضوع در انسان پديد مى‌آيد و آن منشأ مى‌شود تا در مقابل خداى متعال كرنش بكند و وقتى فهميد كه شكل خاصّى از عبادت مثل نماز مطلوب خداوند است، احساس خضوع خود را با خواندن نماز يا رفتن به ركوع و افتادن به سجده متبلور مى‌كند اگر هيچ انگيزه ديگرى هم نباشد معرفت خدا و شناخت عظمت الهى كافى است تا انسان را وادار به اين عبادت كند. خدا خدا است و در برابر او جز بندگى كارى نمى‌توان كرد اين عاليترين خواست فطرى انسان است كه در مقابل يك موجود عظيم و غنى و كامل مطلق بدون هيچ چشم‌داشتى خضوع كند و اين بالاترين و خالصترين مراتب عبادت خواهد بود.
   در مرتبه بعد، آن عبادتى ارزشمندتر است كه انگيزه انجام آن، محبّت و دوستى خدا باشد عاطفه و كششى نسبت به خدا در انسان بوجود مى‌آيد كه وى را وادار به عبادت؛ يعنى، كارى مى‌كند كه خدا را خشنود ميسازد. در اين عبارت هم ملاحظه مى‌شود كه جز خدا و محبّت خدا چيز ديگرى؛ يعنى، ثوابى يا عذابى، انگيزه ديگرى در كار نيست.