صفحه ٢٤٩

راه خداشناسى
اكنون پس از آنكه مفهوم خداشناسى و رابطه‌اش با ايمان و ارزش والايى كه دارد روشن شد اين پرسش مطرح است كه انسان چگونه مى‌تواند به شناخت خداوند، اين معرفت ارزشمند دست يابد؟
   در پاسخ به سؤال فوق مى‌گوييم: قضاياى علمى دوگونه‌اند: يك دسته قضاياى بديهى هستند كه صرفاً، تصوّر موضوع و محمول و نسبت آن قضيه براى نفس انسانى كافى است كه به تصديق آن نايل آيد؛ ولى، هر گاه قضيّه‌اى بديهى نباشد و به اصطلاح، نظرى و اكتسابى باشد، تصوّرات نامبرده به تنهايى نمى‌توانند منشأ تصديق نفس شوند؛ بلكه، راه منطقى فراهم آوردن تصديق آن است كه در كنار تصوّر موضوع و محمول و نسبت قضيه براى اثبات آن، برهان اقامه كنيم. البتّه، راه تحصيل شناخت براى ما منحصر به برهان عقلى نيست و به تناسب موضوعات متنوّعى كه مورد شناخت انسان هستند احياناً از راههاى گوناگون ديگرى مثل تجربه در موضوعات علمى، و نقل در موضوعات تاريخى، و گفتار معصومين در موضوعات فقهى و غيره استفاده مى‌كند و هر يك از اينها به نوبه خود در موضوع متناسب خود شناخت ايجاد مى‌كنند؛ ولى، در موضوع خداشناسى يك راه بيشتر وجود ندارد كه همان برهان عقلى خواهد بود. وقتى كه موضوع شناخت خداست معنا ندارد كه در چنين موضوعى به نقل ديگران و يا حتى به نقل از پيامبر يا امام معصوم تكيه كنيم؛ چنانكه از راه تجربه حسّى نيز تحصيل اين معرفت امكان پذير نيست. بنابر اين، تنها راهى كه براى شناخت خدا وجود دارد برهان عقلى خواهد بود. بديهى است همانطور كه قبلا گفته شد بحث ما در اينجا درباره خداشناسى حصولى است نه شناخت حضورى كه از راه استدلال و برهان عقلى حاصل نمى‌شود و راه وصول به آن عبارت است از تمركز توجّه و جهاد با نفس و عبادت خداى متعال.
   در زمينه خداشناسى حصولى براهين روشن و اطمينان بخشى وجود دارد. كه ما در اينجا به بيان آنها نمى‌پردازيم و براى اطّلاع از آنها مى‌توان به علوم مربوطه مثل علم كلام و فلسفه رجوع كرد. تنها چيزى كه در اين زمينه بايد ياد آورى كنيم اين است كه براهين خداشناسى غالباً بر مقدّمات و اصول و پيش فرضهائى مبتنى مى‌شوند كه درك واقعى آن براهين به درك اين مقدّمات وابسته بوده و درك آن مقدّمات با ممارست و مؤانست با منطق و كلام و فلسفه عملى و ممكن خواهد بود. از اين رو، القاء اين مطالب و طرح اين براهين براى افراد معمولى و