صفحه ١٥٦

   پس اگر راه صحيح كسب علم را پيموديم، به حقّ رسيديم و يقين به آن پيدا كرديم تازه نوبت آن است كه به آن، ايمان بياوريم.

شرايط ايمان
اكنون كه مى‌رويم تا شرايط مساعد را براى حاصل شدن ايمان فراهم آوريم، نخست چنانكه قبلا گفتيم لازم است علم صحيح را كسب كنيم ولى علم به تنهايى براى تحصيل ايمان، كافى نيست؛ بلكه، علاوه بر آن، شرايط روانى ما نيز بايد براى پذيرش حقّ، مساعد باشد؛ چون اعمال اختيارى انسان در واقع از دو مايه سرچشمه مى‌گيرد: يكى شناخت و بينش، و دوم گرايش يا ميل كه اين دو از دو مقوله متفاوت هستند.
   بنابراين، برماست كه براى فراهم آوردن ايمان در دو زمينه تلاش داشته باشيم: نخست: در زمينه تقويت شناخت خويش، و دوم در زمينه انگيزش ميل فطرى خويش به آوردن ايمان و انجام كارهاى شايسته.
   البتّه، بين شناخت و ميل نيز يك نحو ترتّب وجود دارد؛ چرا كه، برانگيخته شدن اميال مسبوق به نوعى شناخت است؛ از اين رو، حكما گفته‌اند: علم علّت شوق مى‌شود. منظور از اين جمله حكماء آن نيست كه علم، علّت تامّه شوق مى‌شود؛ چرا كه، شوق از مقوله ديگرى است و خود، منشأ مستقلى در نفس دارد؛ بلكه، منظور اين است كه شوق بدون علم، حاصل نمى‌شود؛ چرا كه؛ انسان تا چيزى را نشناسد، نمى‌تواند به آن شوق پيدا كند. پس در واقع، علم، متمّم علت شوق است؛ زيرا، اصل انگيزه فطرى نسبت به متعلّق شوق و ميلهايى بالقوه چه نسبت به لذايذ مادّى و چه نسبت به امور معنوى و حتّى نسبت به لقاءالله تعالى در سرشت و نهاد انسان وجود دارد متنها شكوفا شدن و برانگيخته شدنش مشروط به علم است. پس در واقع، علم دو نقش را بازى مى‌كند: نخست آنكه حقيقت را براى ما روشن مى‌كند و حقّ و باطل را به ما مى‌شناساند، دوّم آنكه ميلهايى كه به طور فطرى در ماهست پس از علم و آگاهى، مصداق خود را پيدا مى‌كند و بدين ترتيب علم به شكوفايى آن ميلها و تأثير عملى آنها كمك خواهد كرد.

راه تحصيل علم
اكنون پس از آنكه معلوم شد كه علم، شرط ايمان است، اين سؤال مطرح مى‌شود كه راه