صفحه ٥٤

اطاعت و عصيان
در نظامهاى اخلاقى مربوط به اديان؛ بويژه اخلاق اسلامى، بيشتر اين حقيقت مورد توجّه قرار مى‌گيرد كه ارزشهاى مثبت و افعال «خوب» مورد امر خداوند و در مقابل آن، كارهاى زشت و منفى، مورد نهى خداوند هستند. در اين صورت، ممكن است مكلَّف كارهاى «خوب» را انجام دهد و كارهاى زشت و ناپسند را ترك كند و اين بدان معناست كه فرمانهاى خداوند را بكار بسته و به دستورات او گردن نهاده است و افعال و رفتارش با آنها هماهنگى دارد. و نيز ممكن است برعكس، كار خوبى را ترك يا كار زشتى را انجام دهد و اين هم بدان معناست كه به دستورات خداوند گردن ننهاده و كارهاى وى با آنها هماهنگ نيست. و ما از اين موافقت و هماهنگى يا مخالفت و ناهماهنگى، مفاهيم «اطاعت» و «عصيان» را انتزاع مى‌كنيم.
   از مطالب فوق، مى‌توان دريافت كه «اطاعت» و «عصيان» نيز دو حيثيت اخلاقى نيستند و بالاصاله از مفاهيم اخلاقى و ارزشى شمرده نمى‌شوند؛ بلكه، به لحاظ موافقت يا مخالفت اعمال ما با اوامر و نواهى خداوند، از آن اعمال انتزاع مى‌شوند؛ ولى، از آنجا كه در نظام اخلاقى اسلام، كارهاى خوب اخلاقى، مورد امر خداوند و كارهاى زشت اخلاقى، مورد نهى خداوند قرار مى‌گيرند، «اطاعت» و «عصيان» نيز بالعرض و مع‌الواسطه در زمره مفاهيم ارزشى مثبت و منفى اخلاقى قرار دارند.«اطاعت» مساوى با انجام كار خوب و «عصيان» مساوى با ارتكاب كار زشت خواهد بود.
   در قرآن، «اطاعت» و «عصيان» در مقابل يكديگر بكار برده شده‌اند، نظير اينكه مى‌فرمايد:
«تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا اْلاَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ، يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهينٌ.»(1)
اين است مرزهاى خداوند و آن كس كه خداوند و پيامبرش را پيروى كند او را به باغهايى كه جويبارها در زير آن جارى مى‌شود، وارد خواهد كرد و اين كاميابى بزرگى است و آن كس را كه خدا و پيامبرش را نافرمانى و به مرزهايش تجاوز كند در آتشى كه در آن جاودان ماند وارد خواهد كرد و براى اوست عذابى ذلت بار.