باشد و بنابراين، چنين فرضى درست نيست كه انسان ايمان داشته باشد و عمل نكند؛ زيرا، عمل ميوه و ثمره ايمان است و در صورتى كه شرايط خارجى آن پيدا شد و تكليف متوجه انسان گرديد بايد تحقق پيدا كند. فىالمثل، لازمه ايمان خواندن نماز است ولى به شرط اينكه وقت نماز فرا رسد و حكم خداوند به وجوب نماز متوجّه مكلّف شود. در اين صورت مقتضاى ايمان آن است كه انسان با خواندن نماز وظيفه عبوديت خويش را در برابر خداوند به انجام رساند.
بر اين اساس، مواردى را مىتوان فرض كرد كه ايمان از عمل تخلُّف پيدا كند، مواردى كه ايمان وجود دارد ولى، عملى از انسان مؤمن صادر نمىشود به لحاظ اينكه شرايط زمانى و مكانى و غيره براى انجام عمل محقّق نشده؛ نظير آنكه كسى پيش از ظهر ايمان بياورد و هنوز ظهر نشده و هنگام نماز نرسيده بميرد. اينكه اين شخص، عملى انجام نداده بدين علت است كه جاى عمل باز نشده، وقتش فرا نرسيده و زمينه آن فراهم نشده نه آنكه ايمان وى نتوانسته تأثير كند و به عملش وادارد، مثل شخص مؤمنى كه قبل از فرا رسيدن موسم حج بميرد در اين صورت، حج را ترك كرده است ولى داعى بر ترك آن نداشته تا مخالف با ايمان باشد؛ بلكه، وقت آن نرسيده بود و عمرش كفايت نداد.
در چنين مواردى كه شخص هيچ عملى انجام نداده ولى ايمان دارد بدون آنكه بداند لحظات آخر عمر او است ايمان بياورد و پس از ايمان فىالمثل، سكتهاى بر وى عارض شود و بى هيچ عمل و عبادتى بميرد بايد بگوييم: چنين ايمانى گرچه منشأ عمل صالحى نشده، موجب سعادت انسان مىشود و آيات قرآن به ضميمه روايات دلالت دارند بر اينكه چنين كسى اهل جهنّم نيست و اطلاقات آياتى كه مىفرمايند: مؤمنين وارد بهشت خواهند شد، شامل اين شخص هم مىشود.
بنابراين، در جمع ميان آيات مربوط به ايمان مىتوان گفت: آياتى كه به دنبال ايمان، عمل را ذكر مىكنند ناظر به شرايط عادى هستند، به كسانى كه ايمان دارند و شرايط عمل كردن به مقتضاى ايمان، نظير: قدرت، فرصت، استطاعت و غيره نيز برايشان فراهم است و عمل هم مىكنند و آياتى كه فقط «ايمان» را مطرح كردهاند بدون آنكه از «عمل» سخنى به ميان آورند ناظر به مواردى هستند كه ايمان از عمل تخلّف پيدا مىكند و بدون «عمل» موجب سعادت
اخلاق در قرآن
اساس ارزش اخلاقى در اسلام