صفحه ٢١٤

آيا مى‌توان قواى نفس را در اين سه خلاصه كرد؟ دوّم آنكه تقسيم اخلاق و رفتار و ملكات اخلاقى بر اساس تنوّع قواى نفسانى آيا مى‌تواند مطلوب باشد و يا اينكه بهتر است روش ديگرى براى تقسيم آنها پيدا كنيم؟
   مى‌توان گفت: هر دو مطلب فوق تا حدّى قابل مناقشه است و ما مى‌توانيم در اين زمينه تقسيمات ديگرى ارائه كنيم كه مبتنى بر تنوّع قواى نفس نباشد و يا تقسيماتى كه مبتنى بر قواى نفس باشد؛ ولى، قواى نفس را در اين سه قوّه منحصر نكنيم و تعداد بيشترى از قواى نفس و تنوّع ظريفترى از آنها را اساس كار خود و ريشه تقسيم رفتارها و ملكات اخلاقى قرار دهيم چنانكه به يارى خدا بزودى مطرح خواهيم كرد.
   از نظر ما موضوع علم اخلاق اعمّ از ملكات نفسانى است كه فلاسفه اخلاق تاكنون به عنوان موضوع علم اخلاق بر آن تأكيد داشته‌اند و چنانكه قبل از اين گفته‌ايم: موضوع اخلاق اعم از ملكات اخلاقى است و همه كارهاى ارزشى انسان را كه متّصف به خوب و بد مى‌شوند و مى‌توانند براى نفس انسانى كمالى را فراهم آورند يا موجب پيدايش رذيلت و نقصى در نفس شوند، در بر مى‌گيرد و همگى آنها در قلمرو اخلاق قرار مى‌گيرند.
   چنانكه به نظر ما قرآن كريم و روايات نيز اين سخن را تأييد مى‌كنند. بنابر اين، مى‌توان گفت: موضوع اخلاق، موضوع وسيعى است كه شامل ملكات و حالات نفسانى و افعالى مى‌شود كه رنگ ارزشى داشته باشند.
   اكنون، پس از روشن شدن حدّ و مرز موضوع اخلاق، مى‌توانيم به عنوان طرح بررسى و روش مطالعاتى آن، تقسيمات گوناگونى را، بر اساس تنوّع قواى نفس يا به صورت ديگرى، ارائه دهيم تا در سير مطالعاتى و تحقيق، نقاط ورود و خروج و تسلسل منطقى مباحث را روشن كند.
   ما هم مى‌توانيم مسائل اخلاقى را به تناسب تنّوع قواى نفس تقسيم‌بندى كنيم و هم به تناسب تنوّع متعلّقات افعال اخلاقى. و به عبارتى هم مى‌توانيم تقسيم را از مبدأ فعل شروع كرده و افعال اخلاقى را به تناسب مبادى گوناگون نفسانى آنها به گروههاى گوناگون تقسيم و در رده‌هاى مختلف قرار دهيم، چنانكه پيروان ارسطو عمل كرده‌اند با اين تفاوت كه تقسيم ديگرى از قواى نفسانى مورد نظر، خواهد بود كه به يارى خدا ارائه خواهيم داد و هم ممكن است كه تقسيم را از متعلّق و طرف رابطه شروع كرده و موضوعات اخلاقى را بر اساس تنوّع متعلقات افعال اخلاقى رده‌بندى و منظّم سازيم.