«اِنَّ الَّذينَ لايَرْجُونَ لِقائَنا وَرَضُوا بِالْحَيوةِ الدُّنْيا وَاطْمَأَنُّوا بِها وَالَّذينَ هُمْ عَنْ اياتِنا غافِلُونَ اُولئِكَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»(1)
كسانى كه اميدى ندارند به لقاء ما، و دل بستهاند به زندگى دنيا، و آرامش يافتهاند به آن و كسانى كه از آيات ما بىخبرند ايشان جايگاهشان آتش است به سبب آنچه كه عمل مىكردهاند.
در آيه فوق، از آنان كه در دنيا زندگى مىكنند، مىخورند و مىآشامند و تمتّع مىجويند مذمّت نشده بلكه از آنان كه به دينا دلخوش كردهاند بدان آرامش يافتهاند و در مقابل آخرتش برگزيدهاند، به آن چسبيدهاند، به چيز ديگرى تمايل ندارند، در كنار آن كمبودى احساس نمىكنند، مذمّت شده است و آيه
«مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُريدُ الاْخِرَةَ»(2)
بعضى از شما دنيا را مىجويد و بعضى از شما آخرت را مىجويد.
ريشه و اساس صلاح و فساد انسان در همين كلمه «يريد» است. و آيه
«تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَاللّهُ يُريدُ الاْخِرَةَ»(3)
(شما) كالاى دنيا را دنبال مىكنيد و خداوند آخرت را (براى شما) مىخواهد.
منظور اين است كه اراده شما اصالتاً به دنيا تعلقّ دارد و اگر نه اراده تبعى دنيا نه تنها اشكالى ندارد و با اراده آخرت در تعارض نيست؛ بلكه، لازم و ضرورى نيز هست و بدون آن نمىتوان به مقصد و هدف اُخروى رسيد.
بنابر اين، جان كلام اين است كه بايد ديد انگيزه و اراده شخص اصالتاً به چه چيزى تعلّق گرفته است. اگر به آخرت تعلّق دارد و دنيا را براى وصول به آخرت، مورد توجّه قرار مىدهد اين امرى است طبيعى، ارزشمند و لازم؛ ولى، اگر در اصل دنيا را مىخواهد و به بود و نبود آخرت كارى ندارد چنين دنيايى در جاى اصلى خود قرار نگرفته و از آن مذمّت مىشود؛ چرا كه، اينگونه دنيا طلبى انسان ام الفساد است و كفر و نفاق و عصيان و فسوق و فجور و نظاير آنها همگى از اين طرز تلقى دنيا ناشى مىشود.
اكنون، كه روشن شد سرچشمه مذمّت دنيا كجاست و عيب آن از چه ريشه مىگيرد پاسخ
اخلاق در قرآن
عوامل كلى سقوط اخلاقى