صفحه ٢٩

علّت غايى اين كار ناميد. بنابراين، كارى را كه ما انجام مى‌دهيم خودبخود مورد نظر ما نيست، بلكه آن كار، مقدمه است براى نتيجه‌اى كه مورد نظر ما بوده و از آن كار، عايد ما مى‌شود و آن را هدف يا علّت غايى آن كار مى‌نامند.
   اكنون بايد بگوييم: هدفى كه از يك كار در نظر داريم گاه مى‌شود كه خود، مقدمه‌اى باشد براى چيز ديگر، و آن ديگر نيز به نوبه خود مقدّمه باشد براى تحصيل هدف سوم و...؛ ولى، سرانجام يك نقطه نهايى در كار ما هست كه توجّه ما در انجام كار هرچند به صورت ضعيف، ارتكازى و نيمه آگاهانه، نهايتاً به سوى آن نقطه، متوجّه خواهد بود كه آن را هدف نهايى مى‌ناميم. فى‌المثل، كارگرى كه دنبال كار مى‌رود هدف او، گرفتن مزد است؛ ولى، معمولا، گرفتن مزد هدف نهايى او نيست و مزد را براى فراهم آوردن غذا مى‌گيرد چنانچه غذا را نيز به نوبه خود براى خوردن، و عمل خوردن را بمنظور سيرشدن انجام مى‌دهد. گاه مى‌شود كه تلاش مزبور به اينجا خاتمه مى‌يابد و ديگر، شخص فوق آن، هدفى را دنبال نمى‌كند در اين صورت، «سيرشدن» هدف نهايى شخص نامبرده خواهد بود و چنين شخصى مصداق روشن سخن خداى متعال خواهد بود كه مى‌گويد:
      «يَأكُلُونَ كَما تَأْكُلُ اْلاَنْعامُ وَالنّارُ مَثْوى لَهُمْ.»(1)
   ولى، انسانهاى بزرگى كه همّت عالى دارند، آخرين همّ آنان سيرشدن شكم نيست؛ بلكه، در وراى سيرشدن شكم به جستجوى اهداف بزرگترى مى‌روند و بندگان خاصّ خدا، افراد مؤمن و باتقوا، خوردن غذا را به منظور پيداكردن نيرو براى پرستش خدا و خدمت به خلق خدا انجام مى‌دهند. براى چنين انسانهايى سيرشدن، هدف نهايى نيست؛ بلكه، مقدّمه‌اى است براى دستيابى به هدف نهايى بزرگى كه در نظر دارند. بهرحال ما در كارهايى كه انجام مى‌دهيم اهدافى داريم و از آنجا كه تسلسل در اهداف ممكن نيست، يك هدف نهايى براى آن كارها در نظر مى‌گيريم كه مى‌تواند چيزهاى مختلفى باشد؛ ولى، در ميان آنچه بر افعال انسان مترتِّب مى‌شود، در واقع، چيزى وجود دارد كه هدفى بالاتر از آن براى هيچ‌كس قابل تصوّر نيست و مطلوبيت ذاتى دارد و هر چيز ديگرى را كه در نظر بگيريم نسبت به آن، جنبه مقدّمى دارد و يا مى‌تواند داشته باشد.