به هر حال مردمى كه سروكار با دين ندارند به يك سرى عوامل مادّى نظير: قانون وراثت، جبر محيط، جبر تاريخ كه كم و بيش بر زبانها جارى است تمسّك مىجويند؛ ولى در حقيقت، همه اينها بهانههايى است كه خود را به وسيله آن تبرئه مىكنند. چون انسان مايل نيست در پيشگاه وجدان خود و يا حدّاقل در پيش ديگران گنهكار باشد؛ از اين رو، با آوردن اين بهانهها سعى دارد از خود سلب مسئوليّت كرده گناه خويش به گردن ديگران: پدر، مادر، استاد، محيط، تاريخ و... بيندازد.
چنانكه براى بعضى از مؤمنين و متديّنين نيز كه تعاليم اسلام را درست نمىشناسند و حقيقت آن را درك نمىكنند در فهميدن معنى قضا و قدر و يا مفهوم توحيد افعّالى و امثال اينها خرافات و انحرافاتى پيدا مىشود. بعضيها گرايش صوفى مآبانه پيدا نموده و از اين رهگذر نسبت به وضع جامعه و مسائل اجتماعى از خود سلب مسئوليّت مىكنند. و به بهانه اينكه آنچه اتّفاق مىافتد كار خداست و خواه و ناخواه بايد انجام شود، از زير بار سنگين تكاليف اجتماعى شانه خالى مىكنند. آرى اين كجانديشىها و افكار غلط، خواه در بعد مادى يا الهى، اينگونه در اعمال و رفتار انسان، تأثير چشمگير دارد.
قرآن بدون آنكه تأثير عوامل نامبرده را نفى يا فاعليّت الهى را انكار كند، مسئوليّت كار انسان را به عهده خود او مىگذارد، فاعليّت حقيقى و تأثير استقلالى را منحصر در خداوند مىداند ولى هيچ گاه اين سخن به معناى سلب تأثير از فاعلها و علل قريبه نيست و نيز در اين جهان، عواملى نظير وراثت، محيط، شير، خوراك و... هستند كه در افعّال انسان تأثير مىگذارند؛ ولى، بينش اسلامى با قبول تأثير همه عوامل نامبرده، روى اختيار خود انسان به عنوان مهمترين آنها زياد تكيه و تأكيد مىكند؛ يعنى، اين عوامل علل تامّه فعل نيستند و صرفاً مقتضياتى براى آن به شمار مىروند و از اين ميان چون آنچه كار را تعيُّن مىبخشد و به انجام مىرساند، اراده انسان است از اين رو، هر اندازه كه انسان اراده و اختيار دارد به همان اندازه مسئول است عوامل فوق هيچ گاه اختيار را از انسان سلب نمىكنند و نمىتوانند بهانه ارتكاب گناه و كجروى انسان شمرده شوند؛ چراكه، در هيچيك از شرائط فوق، جبرى وجود ندارد و انسان مختار است. توجّه به اين حقيقت بهانهها را از دست انسان مىگيرد، احساس مسئوليّت را در وى زنده مىكند، او را تلاشگر و فعّال بار مىآورد و از نقطه نظر تربيت اهميّت فراوان دارد. جهانبينىها و ايدئولوژيهايى كه گرايش جبرى در ذهن پيروان خود القاء مىكنند، از اين
اخلاق در قرآن
اصول موضوعه در علم اخلاق