صفحه ٣٤٧

مى آورد كه براى نظركردن و رسيدن به آن ها بايد توجه روح از عالم محسوس بالاتر برود، و اين كار ساده اى نيست، مگر اين كه جامعه به آفات زندگى غربى و آفات محدودشدن به عالم محسوس درست انديشيده باشد و بفهمد جهان هستى طورى خلق نشده كه انسانِ سراسر مادى شده بتواند به اهداف و تمايلاتش دست يابد و با انجماد اهداف روبه رو نگردد.
به گفته ى رنه گنون: «در حالى كه دانشمندان خودشان ديگر نظريه هايشان را باور ندارند، اين نظريه ها در روحيه ى عامه همچنان به حيات خود ادامه مى دهد و اثر آن در وضع نفسانى عموم افراد باقى مى ماند» «1» مردم به آن نظريه ها به عنوان حقيقت مى نگرند در حالى كه حقيقت نيست، فرضيه اى بود نسبت به توانايى هاى عالم محسوس كه هرگز برآورده نمى شد. ولى چون عنوان «علمى» داشتند قشر عظيمى از عامه را تحت تأثير خود قرار داد و در همان راستا آثار قدما را به استهزاء گرفتند.

روحِ گرفتار تكنيك 
سؤال: آيا مى توان تكنيك را يك نوع علم ناميد كه توانسته مجهولاتى را براى ما روشن كند؟
جواب: تكنيك آثار يك نوع نگاه به آدم و عالم است كه در اثر آن نگاه، ابزارهايى تصور و ساخته شد، چون در پديد آوردن آن ابزارها به تحقيق در توانايى هاى طبيعت پرداختند به كار خود عنوان «علم» دادند، در حالى كه طبيعت هزاران هزار توانايى داشت و دارد كه در آن نگاه مورد