صفحه ٩٩

تمدن غربى و انسان غربى عمل زده است و كارهاى انجام شده در اين تمدن حدّى است كه انسان ها در به دست آوردن حوائج مادى سرعت گيرند. حال با اين همه سرعت به كجا مى روند و چه سرنوشتى پيدا مى كنند؟ پيدا است كه چون چشم دل ندارند، ولى ابزار سريع دارند، مصيبت شان بيشتر خواهد بود و فرصت تفكر و بازخوانى خود را نيز از دست داده اند.
امام خمينى «رضوان الله تعالى عليه» مى فرمودند كه شيخ الرئيس گفته است: «من از گاو مى ترسم چون شاخ دارد ولى عقل ندارد». امام «رضوان الله تعالى عليه» مصداق اين سخن را غرب و صدام مى دانستند و مى فرمودند: اين ها مثل گاوى هستند كه زور دارند ولى عقل ندارد.
با غفلت از ابعاد معنوى عالم و آدم، ديگر هدف علم، نجات انسان و عامل كشف حقيقت نيست، بلكه وسيله ى تسلط بر جهان است و بر اين اساس فنّ تسلط بر طبيعت به اسم علم به صحنه آمد.

گمان علمى يا يقين علمى؟
 «رنه گنون» يكى از مسائل قابل توجه در علم جديد را چنين بيان مى كند؛ «علم، وقتى به شكل جديد به وجود آمد، نه تنها فقط عمق خود را از دست داد بلكه مى توان گفت فاقد استحكام لازم گشت، زيرا پيوستگى علم به اصول معنوى است كه آن را از تغيير و تزلزل مصون مى دارد. در صورتى كه وقتى علم منحصراً در جهانِ تغيير و تحول محصور گرديد و از اصول معنوى منقطع شد، ديگر هيچ جنبه ى با ثباتى كه بتواند برآن تكيه كند در بر ندارد و چون متكى بر هيچ پايه ى محكمى نيست به احتمالات و