صفحه ٢١٥

هم به حساب نمى آيد. پس كم حوصلگى ما نبايد تحليلِ ما را نسبت به نابودى و اضمحلال تمدنى كه كوردل است عوض كند.
بايد متوجه بود همه چيز از معنويات محض سرچشمه مى گيرد و هر چه از آن سرچشمه نگيرد موهوم و پندارى است و ريشه ندارد، تماماً جوش و خروش هاى عبث و سطحى است، به گفته ى رنه گنون «هستى دنياى مدرن معلول انكار و نفى حقيقتِ مبتنى بر سنن الهى است»؛ «1» پس اگر مردم به معرفت حقيقى برگردند به راحتى تمدن غربى فرو مى ريزد. وقتى علت اضمحلال تمدن ها را بشناسيم، قدرت ظاهرى تمدن غربى موجب نمى شود كه گمان كنيم آن تمدن استثناء است، كافى است ما به نقش سنت هاى الهى در ماوراى زمان نظر كنيم.
در جلسه ى قبل عرض شد مؤمنين بايد سنت نابودى تمدن هاى گذشته را بشناسند تا خداوند نابودى باطل و احياى حق را به دست آن ها انجام دهد، وگرنه در عينى كه تمدن غربى نابود مى شود ما هيچ سهمى در اجراى سنت الهى نخواهيم داشت. محمدرضاخان به گونه اى حركت كرد كه ديگر نمى توانست بماند درنتيجه سنت اجراى نابودى سلسله ى پهلوى به حركت آمد، ولى شايستگى اجراى سنتِ نابودى آن را امام خمينى «رضوان الله عليه» و ياران او به دست آوردند.

شايستگى اجراى سنت الهى 
آنچه بايد مورد تأكيد قرار گيرد توجه به سنتى است كه حتماً در هلاكت تمدن غربى به جريان مى افتد و لذا نبايد تمام زندگى خود را بر