صفحه ١٣٥

جهت حتماً عكسِ آنچه بايد نتيجه بگيرد، نتيجه مى گيرد. وقتى انسان همه ى همّت خود را صرف تغيير جهان نمود آنچه را خوب است، بد و آنچه را بد است خوب مى داند.

غرب و ادعاهاى بى دليل 
وقتى وظايف ما تابع هيچ قانون قدسى و مشروعى نباشد، هر فردى به انجام هركار نامشخصى كشيده مى شود، و اين شاخصه ى روشنِ تمدن جديد است كه با شكستن قداست هاى عالم، مثل نبوت، وحى و امامت، ظهور نمود و بشر را به ورطه هايى انداخت كه شايد ديگر جبران آن امكان نداشته باشد و بدون آن كه دليلى بر صحت اعمال خود داشته باشد، ادعاهايى كرد. در صورتى كه انبياء ابتدا حقانيت دين خود را از طريق معجزات ثابت مى كردند و سپس سخنان خود را در ذيل نظام دينى خاصى كه از طريق پروردگار انسان ها نازل شده بود ارائه مى كردند. براى اطمينان بشر يكى از وظائف پيامبران طرح معجزه است. پيامبران خدا از طريق معجزات، نبوت خود را ثابت مى كنند و مى نمايانند كه سخنان آن ها همان سخنان خداست و در واقع با اين كار بشر را نسبت به راه كارهايى كه ارائه مى دهند مطمئن مى كنند. به همين جهت معجزه با جادوگرى و حتى با كرامت تفاوت دارد. معجزه كارى است كه هيچگاه و به هيچ وجه بشر توانايى انجام آن را پيدا نمى كند و با تلاش و رياضت و آموزش به دست نمى آيد. وقتى بشر به حقانيت سخنان نبى خدا اعتماد كرد، كلمات وَحى الهى براى او ملاك تشخيص حقيقت مى شود و مى تواند راه خود را با اطمينان از آن بگيرد و در اختلاف ها و سرگردانى ها به آن تكيه كند، اما