صفحه ٢٢٠

نَفْسى كه در درون براى استحكام بدن استخوان مى سازد، در بيرون براى حفظ بدن، بناى مستحكم مى سازد، چون استعداد ابزار سازى در ذات نفسِ مجرد انسان هست و لذا مى توان گفت همه ى حركات بيرونى به طور طبيعى به استعداد نفس ناطقه ى انسانى متصل است. حال اگر نفس انسانى در همان بسترى قرار گيرد كه اعضاى بدن و استخوان و قرنيه ى چشم را ساخت، كه در اوج ظرافت و دقت ساخته شده، ابزارها و وسايل بيرونى مورد نياز خود را نيز به زيبايى مى سازد.
در دوره ى جنينى، نفس انسان به راحتى به پروردگار خود متصل بود و از نور الهى جهت ساختن اعضاء مورد نيازش الهام مى گرفت. حال اگر انسان ها در زندگى زمينى چنين ارتباطى را حفظ كنند استعداد ابزارسازى آن ها به سوى ساختن بهترين ابزار هدايت مى شود و شرايط ظهور تمدنى پديد مى آيد كه انسان ها در بستر آن امكان سير به سوى معنويت را دارا خواهند بود. ولى اگر انسان ها خود را از ارتباط با عالم غيب محروم كنند، اولًا: ابزارهاى آن ها مطابق وَهميات و اميالشان ساخته مى شود و نه مطابق نيازهاى حقيقى و تعالى بخش. ثانياً: چون در آن شرايطى كه تلاش مى كنند ابزارى بسازند، نفسِ آن ها رابطه اى با عالم غيب و معنا ندارد و از آن عالم بريده اند، شغل و كار و فعاليتشان برايشان خسته كننده است.

پيشه ها و شاهكارها
عرض شد نفس ناطقه ى انسان استعداد بافتن حريرِ قرنيه را داشته و در اثر آن استعداد پيشه ى حريربافى در زندگى بشر تجلى كرده است. همچنان كه استحكام استخوان را مى شناخته و آن را با استحكام خاصى